نکاتی در مورد اعتصاب نفتگران
۱) اعتصاب در هشت شهر و هفتاد شرکت که در مجموع سی هزار کارگر را
زیر چتر خود جای داده، تصویری تکان دهنده و شورانگیز و بیسابقه آفریده است. این
حرکت در صورت تداوم و گسترش میتواند دستاوردهای مهمی را نه فقط برای کارگران
پیمانی در صنایع نفت و گاز و پتروشیمی که کل اعتراضات حق طلبانه جاری در پی داشته
باشد. این
اعتصاب ظرفیت دگرگون کردن روحیه جامعه و دمیدن هوایی تازه به جنبش های اجتماعی و
حرکت عمومی توده های مردم علیه نظم حاکم را دارد. بر بستر شرایط
مساعدی که این اعتصاب ایجاد کرده فرصت ها و وظایف بزرگی در برابر تشکل ها و عناصر
کمونیست و چپ و رادیکال قرار گرفته، تا جای پای خود را محکم کنند و در سطح متفاوتی
به سازماندهی، سازمان یابی، موضوع اتحاد و مسائل استراتژیک بپردازند.
۲) این حرکت حق طلبانه
حول خواستههای معین اقتصادی ـ رفاهی و در راس آن افزایش دستمزد و
پرداخت دستمزدهای معوقه و کاهش روزهای شیفت کاری جریان دارد. رفع
شرایط بردگی که شرکت های پیمانکاری به این بخش از کارگران تحمیل میکنند و آنان را
در بی ثباتی و ناامنی دائمی نگه میدارند یکی دیگر از مطالبات بر حق اعتصاب است. پیش
از این نیز چنین خواستههایی در اعتراضات کوچک و بزرگ کارگری مطرح شده است، اما
آنچه اعتصاب جاری را متمایز میکند روحیه تعرضی و اعتماد به نفس کارگران در پیش
گذاشتن مطالبات و سطح توقع بالایی است که بعد از سالها اعتراض عمدتا تدافعی
مشاهده میکنیم. اگر برای بیش از یک دهه جنبش کارگری در
برابر هجوم تدابیر نئولیبرالی نظام سرمایهداری
به سنگر تقاضای پرداخت دستمزدهای معوقه برای شش ماه و یک سال و دو سال عقب نشسته
بود حالا از همان آغاز اعتصابش را با خواست افزایش دستمزد به ۱۲ میلیون تومان [رقمی
متناسب با نرخ تورم لجام گسیخته] به جریان می اندازد. در
حال حاضر سقف حقوق و مزایا برای کارگران پیمانی شرکت نفت حدود ۵/۵ میلیون تومان تعیین شده است.
۳) روحیه تعرضی
کارگران اعتصابی صرفا برخاسته از رشد و تکامل آگاهی کارگران در جریان مبارزات حقطلبانهشان
نیست. انتقال
تجربه مبارزات اخیر و تلاش فعالان و مدافعان جنبش کارگری در جمعبندی از نقاط قوت و
ضعف آن مبارزات بدون شک بر سازماندهندگان اعتصاب کارگران پیمانی تاثیر داشته است. اما
این تنها عامل نیست. تجربه خونین دو خیزش دی ماه ۹۶ و آبان ماه ۹۸ فرو افتادن پردههای توهم نسبت به دو قطبی «بد
و بدتر» و تغییر جهشوار روحیه اعتراضی در کل جامعه، زمینهساز تعرض و
رزمندگی در بخشهای به مراتب گستردهتری از طبقه کارگر شده است.
۴) رابطه جنبش کارگری
با حرکات اعتراضی و حقطلبانه دیگر بخشهای جامعه (از زنان و اقلیتهای
ملی و مذهبی گرفته تا دانشجویان و معلمان و بازنشستگان و کشاورزان و روشنفکران) رابطهای
یکطرفه نیست. اعتصاب کنونی کارگران به نوبه خود تأثیرات روحیه بخشی بر بقیه
مردم اعمال میکند و به میلیونها نفری که با مقاومت منفی خود نمایش انتصاب ریاست
جمهوری رژیم را به چالش گرفتند گوشزد میکند که طبقه حاکم در ضعف و انفراد است پس
میتوان و باید بر او تاخت و در عرصه های مختلف او را عقب نشاند و دست و بالش را
بست.
۵) آنچه امروز اعتصاب
کارگران پیمانی به آن نیاز دارد همبستگی و حمایت فعال نه فقط کارگران و کارکنان
رسمی شرکت های درگیر بلکه دیگر کارگران و به طور کلی تودههای مردم است. تاکنون
واکنش های دلگرم کنندهای را از سوی بخشهایی از کارگران و زحمتکشان
شاهد بودهایم که در این میان میتوان به بیانیه حمایتی سندیکای کارگران هفت تپه،
کارگران و استادکاران ساختمانی مریوان و سروآباد یا اتحادیه تشکلهای کامیونداران
و رانندگان سراسر کشور و... اشاره کرد. این اعتصاب مانند هر اعتصاب دیگر هزینههایی
را بر کارگران معترض تحمیل میکند. اعلام همبستگی و
حمایت از آنان در درجه اول تبلیغ پیگیرانه اخبار اعتصاب در محیط کار و تحصیل و
زندگی اجتماعی است و افشای فریبکاری رسانههای رژیم. اعتراض به سرکوب و
دستگیری و اخراج اعتصابیون و تشکیل صندوق های همیاری با کارگران اعتصابی برای کمک
به ادامه مبارزه در مواجهه با فشار
اقتصادی و بی حقوقی، گام های حمایتی مهم دیگری است که باید برداشته شود.
۶) تاکنون «شورای
سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی» موفق شده با مدون
کردن مطالبات و جهت دادن به اتحاد و گسترش اعتصابات در شهرهای مختلف آگاهانه نقش
بی بدیلی بازی کند. ایجاد و تحکیم چنین نهادی یک ضرورت
انکارناپذیر است و حفاظت از آن در برابر سیاستهای پیگرد و سرکوب رژیم مستبد
سرمایهداری یک وظیفه تخطی ناپذیر. متحد کردن و متحد
نگهداشتن کارگران اعتصابی در یک مسیر طولانی و پر افت و خیز که تازه آغاز شده است
کار دشواری است. این واقعیتِ بارها اثبات شده را در
تجربه ارزشمند مبارزات کارگری هفت تپه نیز به وضوح دیدهایم. امروز
جمهوری اسلامی نه فقط از طریق نهادهای امنیتی و مسلح بلکه با صدا و سیما و کیهان و
نهادهایی چون «دانشجویان عدالت خواه» قصد مهار و منحرف
کردن اعتصاب را دارد. جریان های مرتجع و پرو امپریالیست خارج
از حکومت نیز در پی سوءاستفاده و سوار شدن بر حرکت اعتراضی در چارچوب تعارض و
رقابت خود با حاکمان اسلامیاند. این اقدامات
سرکوبگرانه و تدابیر فریبکارانه به پیچیدگی و دشواری راه میانجامد و به گرایش های
مختلف در صفوف کارگران اعتصابی و همبستگان و مدافعان آنها دامن میزند. رادیکالیسم
و محافظه کاری در برابر هم قرار میگیرند. اعتصاب با دوراهی
تن دادن به امتیازهای کوچک و دل بستن به وعدههای پوچ از یکسو و پیگیری و
بلندپروازی و دورنگری از سوی دیگر روبرو میشود. از این رویارویی
گریزی نیست و پیشبرد موفق اعتصاب و یا تثبیت دستاوردها در صورت خاتمه اعتصاب به
نتیجه این رویارویی بستگی دارد.
۷) توده کارگران دهها
سال است که ستمگری و بهره کشی و استبداد سیاسی و مذهبی را تحت جمهوری اسلامی تجربه
می کنند و زخم خورده این نظاماند. پس بدرستی در پشت
فقر و فلاکت و نابسامانی های محیط کار، منافع حاکمان را میبینند. اما
آنچه بسیاری نمیبینند یا هنوز به آن باور ندارند امکان فروپاشی این نظام (امکان
سرنگون کردنش به دست مردم) است. طبقه حاکم روی همین
بی باوری رایج در بین کارگران و به طور کلی توده های تحت ستم نسبت به انقلاب
اجتماعی سرمایهگذاری کرده است. برای رشد و تکامل کیفی مبارزات طبقه
کارگر این بیباوری باید به باور تبدیل شود.
۸) تداوم اعتصاب و
برپایی موثر اعتراضات دیگر در گرو جلو گذاشتن و پافشاری کردن بر یک خواسته مهم
دیگر هم است: آزادی ایجاد تشکل های مستقل کارگری (چه کارگران رسمی و
چه پیمانی). تاکید درخور بر این خواسته اهمیتی بیش از پیش یافته است. تلاش
برای تحقق این خواسته، نه فقط اعتصابگران امروز بلکه کل جنبش کارگری ایران را در
موقعیتی به مراتب قویتر برای تدوین و تحمیل خواستهها به دولت و کارفرمایان دولتی
یا خصوصی قرار میدهد. بدین ترتیب زمان و شکل ارائه خواستهها
با اتکا به خِرَد و اراده جمعی به شکل مناسبتر و منظمتری تعیین میشود.
۹)
اعتصاب
جاری دینامیسم و محدوده
و ظرفیت خاص
خود را دارد.
به همین ترتیب
نهاد سازمانده یا
رهبری کننده آن
هم وظایف و
دامنه عمل معینی
دارد. این یک اقدام جمعی ارزشمند مطالبه گر و حق
طلبانه است در واکنش
به
تشدید فقر و فلاکت
عمومی که میلیون
ها نفر را
به آستانه «تنازع بقاء» رسانده
است. برخلاف تمایل
این یا آن
نیروی سیاسی نمی
توان انتظار داشت
که نهادی مثل
«شورای سازماندهی اعتراضات»
صرفاً به دلیل
نام شورا نقشی
فراتر از آنچه
هست به عهده
بگیرد و پرچمدار
برقراری مدیریت شورایی
در استراتژیک ترین
بخش صنایع و
در ادامه الگوی
اعمال قدرت شورایی
در کل کشور
شود. برای اینکه
اعتصابات کارگری بتواند
دیوار محدودیت هایش
را بشکند و
نقش و مضمون
متفاوتی پیدا کند
نیاز دارد که
به یک جنبش
عمومی با هدف
به زیر کشیدن
قدرت سیاسی مستقر
پیوند بخورد. به
جنبشی که آلترناتیو
انقلابی مشخصی در
عرصه اقتصاد و
سیاست و فرهنگ
ارائه کند و
تشکل ها و
ابزار لازم را
برای طی چنین
مسیری تدارک ببیند.
@collective98
No comments:
Post a Comment