Sunday, July 18, 2021

ستم ملی، محیط‌زیستی، و طبقاتی: چند نکته دربارۀ اعتراضات خوزستان

 

«ولكنّي... إذا ما جعتُ
آكلُ لحمَ مغتصبي
حذارِ.. حذارِ.. من جوعي
ومن غضبي....»[1]

محمود درویش

 

بیش از یک هفته از آغاز اعتراضات مردم خوزستان علیه ستم دیرینۀ ملی و طبقاتی می‌گذرد، ستم‌هایی ساختاری که خود را اکنون درقالب کمبود یا نبود آب شرب، تخریب تمام‌عیار محیط‌زیست و درنتیجه ازکف‌رفتن وسایل امرار معاش مردم خوزستان نشان داده است. جمهوری اسلامی طی این اعتراضات از هیچ‌نوع سبعیتی دریغ نکرده است: مستقیماً به معترضین آتش گشوده، فضای امنیتی و رعب و وحشت ایجاد کرده، اینترنت را قطع و تانک‌ها را به خیابان‌ها گسیل کرده. بنا به آمار موجود و رسمی، تاکنون دست‌کم 9 نفر با شلیک مستقیم نیرو‌های امنیتی کشته شده اند و صدها نفر دستگیر و زخمی شده اند. آتش خشم مردم که از شهرها و مناطق عرب‌نشین خوزستان شعله گرفته حالا به لرستان و بوشهر هم کشیده شده است. جدا از ابراز همبستگی نهاد‌های مستقل کارگری و محیط‌زیستی با مردم خوزستان، کم کم مردم کرج و اصفهان و تبریز و تهران و غیره هم به جنب‌و‌جوش افتاده اند[2].

 

خیزش امروز علیه بی‌آبی،  تبعیض ملی، و کوچ اجباری همان دستگاه جهنمی را نشانه گرفته که 43 سال است استثمار و ستم طبقاتی، جنسیتی، جنسی، محیط‌زیستی، ملی و دینی را زیر لوای "اسلام"، "امنیت ملی" و "آنتی‌امپریالیسم" در جامعه مستقر کرده است. خاستگاه این خیزش همان شرایطی ست که فرودستان، بی‌کاران و بی‌ثبات‌کاران را در دی ماه 96 و آبان 98 به خیابان ها کشاند تا انزجار خود را از کلیت نظام حاکم فریاد کنند. فریادرس این مردم در برابر گلوله،  فقر،  فلاکت، و  بی‌آبی نه خرافۀ آسمان است که به سویش دست دعا بردارند و نه خدایان سرمایه و سود که با ارتش‌های متجاوزگرشان در آن سوی مرزها مترصد فرصت اند. فریادرس مردم، خود مردم اند و "نجات دهنده در گور خفته است".

 

آماج خیزشی که این بار جرقه‌اش را بی‌آبی زده نه فقط بی‌کفایتی این یا آن مدیر دولتی بلکه ستم و تبعیض ملی و طبقاتی دیرینه ست. جمهوری اسلامی با طرح های اقتصادی، سیاسی، و البته امنیتی خود معیشت، کار، و زیستگاه کشاورزان و مردم عرب را به ورطۀ نابودی کشانده است و آنها را از بدیهی‌ترین حق حیات، یعنی آب شرب و هوایی سالم، محروم ساخته است. نباید فراموش کنیم که خوزستان یکی از "قطب"‌های اصلی کشاورزی‌ست و بیش از یک میلیون و دویست هزار هکتار زمین کشاورزی دارد. تخریب محیط زیست خوزستان یعنی بیکارساختن، سلب‌مالکیت و درنتیجه کوچ اجباریِ طیف وسیعی از مردم این سرزمین که زیست روزمره‌شان به شکل مستقیم و غیرمستقیم به کشاورزی و حیات تالاب‌ها، رود‌ها، رودخانه‌ها گره خورده است[3]. با‌این‌حال، تغییر ترکیب جمعیتی خوزستان با فشار اقتصادی-‌محیط‌زیستی‌ بر مردم عرب از دیرباز در دستور کار دولت‌های ستمگر مرکزگرا بوده است و خاستگاه تاریخی آن به شکل‌‌گیری دولت‌-ملتِ متمرکزِ «مدرن» توسط رضا پهلوی (به یاری بریتانیا) و تداوم آن در دوران ارتجاعی محمد‌رضا پهلوی بر‌می‌گردد.

 

انا عطشان حق لیس رصاصه!

انا عطشان حق لیس سجن!

کلّا کّلا  للتهجیر!

 

 

"کارشناسان" جمهوری اسلامی بی آبی، خشکسالی، و قحطی را "طبیعی" جلوه می‌دهند. آنها خود "طبیعت" و جغرافیای  طبیعی را مقصر معرفی می کنند، اینکه فلاتی است خشک و نیمه خشک. اما هیچ‌چیز طبیعی‌ای دربارۀ حوادث و رخدادهای طبیعی وجود ندارد. تشنگی خوزستان و تخریب تام‌و‌تمام محیط زیست این استان نه صرفاً "طبیعی" ست و نه صرفاً محصول "گرمایش جهانی" بدست نظم جهانی سرمایه‌داری، گرچه به‌نظر می‌آید این آخری سهم بسزایی بازی می‌کند. اول از همه اینکه، آب شرب و زراعی خوزستان به صنایع مستقر در اصفهان و یزد و دیگر نقاط مرکزی منتقل شده است. مهم‌تر از نحوۀ توزیع آب خوزستان، پروژه‌های سودآور و بلندمدتِ سپاه پاسداران، یعنی سد‌سازی‌های بی‌رویه، بالاخص سد گُتوَند، است که همگی بعد از جنگ عراق دردوران هاشمی رفسنجانی کلید خورده اند و بعدها در اصلاحات، احمدی‌نژاد، و تدبیر و امید ادامه داشته اند[4]. کرخه و بالاخص کارون، به‌عنوان بزرگ‌ترین، پرآب‌ترین، و تنها رود قابل کشتی‌رانی کل کشور، طی همین فرایند نولیبرال خشک شده اند. نتیجۀ سد‌سازی‌ها و خشکی این رود‌ها، خشک‌شدن تدریجی تالاب‌های خوزستان، ازجمله هورالعظیم است، که طی سال‌های گذشته در آن حاکمیت چاه‌های نفت خود را مستقر ساخته است. نتیجۀ خشکی تالاب‌ها نه فقط مرگ هزاران پرنده و ماهی و گاومیش بلکه همچنین تولید ریزگرد‌هایی‌ست که سال‌هاست "خاکزدگان" خوزستان با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند. بدیهی‌ست که در یک زیست‌محیط طبیعی، هرچیز به هرچیز دیگری به شکل ارگانیک پیوند دارد و اگر این نظم ارگانیک به هم خورد، متابولیسم انسان با طبیعت و بازتولید اجتماعی نیز خدشه دار می‌شود. طی این سال‌های آزگار، جمهوری اسلامی نه به زندگی و بازتولید اجتماعی کشاورزان و فرودستان عرب اهمیتی داده، نه به انقیاد طبیعت و کشتار گونه‌های جانوری و گیاهی مختلف، و نه به رابطۀ میان این دو. منطق سود بی‌پایان، درکنار سرکوب امنیتی-سیاسی مردم عرب ازطریق تخریب محیط زیست‌شان، تنها هدفی‌ست که سپاه پاسداران، به‌عنوان بزرگ‌ترین کارتل نظامی-‌اقتصادی خاورمیانه، در خوزستان دنبال کرده. بدین‌ترتیب، از مهم‌ترین دستاورد‌های اعتراضات خوزستان سیاسی‌ساختن خود طبیعت ‌است، آن هم در تقاطع‌اش با ستم طبقاتی و ملی، یعنی مرئی‌ساختن زیست‌بوم خوزستان، انقیاد آن توسط جمهوری اسلامی، و اهمیت آن برای بازتولید اجتماعی مردم منطقه.

 

آب و نفت و گاز درحالی از خوزستان به مرکز می‌رود که نیروهای سرکوب سپاه پاسداران کرور کرور به خوزستان گسیل می‌شوند. این معنایی ندارد جز شکاف مرکز و حاشیه، یا "استعمار درونی" اعراب و دیگر ملل تحت ستم توسط حاکمیت مرکزگرای فارس. به زعم ما، منطق سود بی‌پایان در سرمایه‌داری چیزی جدا از راسیسم، سرکوب جنسی و جنسیتی، ملی و غیره نیست. جداکردن هریک از دیگری به تحلیلی انتزاعی و پراتیک سیاسی ناکافی و یکسویه ختم می‌شود. بازتولید مناسبات سرمایه‌دارانه متضمن سلسله‌مراتب اجتماعی و مناسبات قدرتی‌ست که فی‌نفسه به رابطۀ سرمایه نمی‌توانند تقلیل داده شوند، گرچه برای حیات سرمایه به شکل تاریخی ضروری اند. آنچه در تحلیل‌های سیاسی از خوزستان، درکنار بیانیه‌های حمایتی فعالین کارگری، محیط‌زیستی و هنری غایب بوده مسئلۀ ستم ملی و وجه امنیتی-سیاسی تخریب اکوسیستم خوزستان است، یعنی همان نژاد‌پرستی و تبعیض سیستماتیک حاکمیت مرکز‌گرای فارس-شیعه نسبت به مردم عرب خوزستان. حتی از این بدتر، در برخی از همبستگی‌ها مثلاً با گفتن اینکه "مردم غیور خوزستان دربرابر دشمن و دفاع از میهن جنگیده اند" – کلیشه‌های ناسیونالیستی را ازنو بازتولید کرده اند. حساسیت به این موضوع از اهمیتی مضاعف برخوردار است چراکه نقطۀ اشتراک جمهوری اسلامی (ازجمله اصلاح‌طلبان) با سلطنت‌طلبان،  لیبرال‌ها، و آنتی‌آمپ‌ها انکار ستم ملی‌ست. از محور‌مقاومتی‌هایی چون علی علیزاده گرفته تا اظهارات رسمی نهادها و مراجع خود جمهوری اسلامی، از عمادالدین باقی گرفته که اخیراً گفته بود "آب را سیاسی نکنیم" تا نایاک و آش درهم‌جوش لیبرالیسم و سلطنت‌طلبی در بابک مینا، همگی برای‌شان "امنیت ملی" خطر قرمز است و هرشکلی از سخن‌گفتن دربارۀ حق تعیین سرنوشت فوراً انگ "تجزیه‌طلبی" می‌خورد. اگر بناست جنبش مترقی و مردمیِ پیش‌رو درعین تکثر‌، بدنی متحد از آماج ستم‌های متفاوت دربرابر جمهوری اسلامی تشکیل دهد، اگر بناست با خرد و پراتیک جمعی، آلترناتیو روشن و مترقی از جامعه آینده بدست داده شود و نقشه ای عملی برای به‌زیر‌کشیدن الیگارشی حاکم محقق شود، بنابراین بازشناسی تفاوت‌ها و تقاطع ستم‌های متفاوت نوعی ضرورت سیاسی برای تداوم حیات خیزشی‌ست که از دی ماه 96 در خیابان متولد شده است و خود را در جامعه و کارخانه تکثیر کرده. جمهوری اسلامی نه به شکل "خودکار" و ازطریق تشدید ستیز‌های درونی و ذاتی‌اش فرو می‌پاشد و نه خیزش‌های خود‌جوش سراسری بدون درجه‌ای از انسجام و سازماندهی توان این را دارند که کار را یکسره کنند. اگر "اتفاق خودش نمی‌افتد"، بنابراین سازماندهی متحد و از‌پایین، درکنار تأمل جمعی دربارۀ گشودن‌ امکان‌های تاریخی، از ملزومات مبارزۀ پیش‌رو ست.

 

ثوره ثوره حتی النصر!

 

همانطور که دی 96 از خیابان در جامعه تکثیر شد و بر مبارزات سازمان‌یافته تر، نظیر اعتصابات کارگری و معلمان و غیره تأثیر گذاشته و آنها را گستاخ‌تر و رادیکال‌تر کرده، این حرکت اعتراضی خوزستان نیز بر دیگر مناطق اقلیت‌های ملی و همچنین بر اعتراضات سراسری در دیگر نقاط تاثیر خواهد گذاشت. هدف از قطع اینترنت و خط‌های تلفن همراه، محاصره مناطق و محلات، پیگرد و سرکوب نظامی و تبلیغات رسانه‌ای علیه «خطر تجزیه طلبان مزدور بیگانه»، چیزی نیست جز جلوگیری از تکثیر خوزستان به مابقی جامعه. حاکمان مرتجع برای تضعیف خیزش خوزستان روی شووینیسم فارس، که بر ذهن و عمل بخشی از جامعه سایه انداخته و توسط "روشنفکران" طبقه‌متوسط مرکز نشین تقویت و تبلیغ می شود، حساب باز کرده اند. تنها ازطریق همبستگی و بازشناسی تفاوت‌های برساخته‌شده توسط مناسبات قدرت است که خیزش پیش‌رو قادر است افتراق‌های خود را بدل به اسلحه‌ای مهلک سازد.

تاجایی که به سازماندهی محیط زیستی بر‌می‌گردد، باید گفت که هنوز رودهای زیادی هست که می‌توان در همین موقعیت جغرافیایی خشک استفادۀ بهینه کرد. می‌توان سیستم‌هایی مثل کشت گلخانه‌ای یا آبیاری قطره‌ای را در کشاورزی به کار گرفت؛ حفر چاه‌های عمیق و نیمه عمیق را به طور جدی کنترل کرد؛ کشت محصولات را بر مبنای میزان آب مورد نیاز هر محصول بین مناطق مختلف تقسیم کرد؛ مصرف بی رویۀ آب در صنایع را مهار کرد و به سیستم‌های تصفیه و بازیافت آب دست یافت. در شرایطی که امکان آزادی، شکوفایی فکری، و میلِ تحول در سطح گسترده ایجاد شده باشد، با اتکا به انرژی و ابتکار مردم هر منطقه می توان تغییرات زیست‌محیطی اساسی ایجاد کرد. اما در نظام سرمایه‌داری و آپارتاید جنسیتی‌-اتنیکیِ جمهوری اسلامی، منافع و خیر عمومی جامعه بدست طبقۀ حاکم و عده‌ای محدود تعیین می‌شود. بنابراین عدالت محیط‌زیستی، که بالاخص با توجه به معضل گرمایش جهانی از ستون‌های اصلی جامعۀ آینده به‌شمار می‌رود، در درجۀ اول متضمن پروژه‌ای ست که همۀ ابعاد ستم را در پیوند و تأثیر متقابل‌شان را درنظر گیرد، از محققین مستقلی که از اکوسیستم‌ها شناخت دارند کمک گرفته شود، و به دست خود مردم محقق شود. نام این پروژه چیزی نیست جز انقلاب.



[1] شعر و شعارها را عامدانه به زبان عربی آوردیم. تلاش و جست و جو برای دریافت معنی آنها کمترین توجهی است که از مخاطب ناآشنا به زبان شورشگران عرب انتظار می رود.

[2] به‌عنوان نمونه، نگاه کنید به حمایت شورای سازمانده اعتراضات کارگران پیمانی نفت، قلب سازماندۀ اعتصابات کارگری، از خوزستان: https://t.me/shoranaft/209
بیانیۀ فعالین محیط زیست "از کارخانه‌ها تا دشت‌ها، بیانیه‌ای برای اتحاد جنبش‌های کارگری و محیط زیستی":

https://www.radiozamaneh.com/678441/

[3] بعد از گیلان و استان‌های شمالی، خوزستان بیشترین تولید برنج را دارد. مهم‌ترین محصولات کشاورزی استان شامل گندم، ذرت، نیشکر، برنج، سبزی و انواع صیفی جات، خرما و غیره است.

[4] طرح اولیه احداث سد در منطقۀ گُتوَند به سال‌های پایانی دهۀ 1340 برمی‌گردد. هدف اصلی این کار تأمین برق مورد نیاز برای مصارف صنعتی و اجرای پروژه های کشاورزی صنعتی با سرمایه گذاری شرکت های آمریکایی در خوزستان بود.  هدف از احداث سد توسعۀ کشاورزی تجاری حول چند محصول معین (و بخشا به قصد صادرات) بود. این طرح به علل مختلف اجرایی نشد تا اینکه سرانجام در دوران «بازسازی» بعد از جنگ ایران و عراق، پروژه گُتوَند ازنو روی میز دولت قرار گرفت. مطالعات اولیه طرح در سال 1376 (آخرین ماه های ریاست جمهوری رفسنجانی) توسط دو شرکت ایرانی و چینی انجام شد و کمی بعد یک شرکت آلمانی در این مطالعات بازنگری کرد. کار احداث تونل‌ها و گالری‌های سد در دورۀ خاتمی انجام شد. ساخت بخش نهایی سد گُتوَند و آغاز بهره‌برداری در زمان احمدی‌نژاد صورت گرفت. به طور کلی اجرای پروژه دولتی سد گُتوَند علیا از ابتدا به پیمانکار سپرده شد که هیچ‌کس نبود جز سپاه پاسداران. حبیب‌الله بیطرف وزیر وقت نیرو با سابقۀ عضویت در سپاه پاسداران، مدیریت جهاد سازندگی و عضو شورای شش نفرۀ رهبری دانشجویان خط امام قرارداد احداث سد را بین دولت و شرکت «سپاسد» (وابسته به قرارگاه خاتم‌الانبیاء) امضاء کرد. نمایندۀ سپاه پاسداران در عقد قرارداد یحیی رحیم صفوی بود. مثل هر پروژه عمرانی بزرگ دیگر، سپاه نقش مجری و پیمانکار اصلی و البته نافع اصلی را به عهده گرفت اما ده‌ها نهاد دولتی و نیمه‌دولتی دیگر نیز به صورت شریک نزدیک و یا پیمانکار موقت تحت هدایت سپاسد قرار گرفتند. در این میان می‌باید از شرکت «مهاب قدس» (وابسته به آستان قدس رضوی) نام برد که شریک اصلی سپاسد در پروژۀ گُتوَند محسوب می‌شد و کار مطالعات طرح را جلو می‌برد. البته پشت این پروژه، فن‌آوری و دانش استفاده و نگهداری از تجهیزات و مشاوره و تحقیقات صادره از قدرت‌های جهانی قرار داشت. استفاده از فن‌آوری‌های پیشرفته نظیر «سیستم آتشباری نانل» در احداث سد گُتوَند و به کار گیری تجهیزاتی نظیر «جمبو دریل»، «بولتک» و «روت هدر» که طراحی، ساخت و بازار فروششان در انحصار تعدادی انگشت‌شمار از کمپانی‌های بین المللی است خود نشانگر نقش بنگاه‌های جهانی سرمایه به عنوان شریک بالادست و ضروری در اجرای این پروژه است.

Monday, July 5, 2021

جهنم همین نزدیکی هاست

درباره تغییرات شتابان اقلیمی و تخریب محیط زیست

11 تیر ـ بحران در تالاب هور العظیم وخیم‌تر از هر زمان دیگر است. مرگ ماهی‌ها و گاومیش‌ها معیشت مردم منطقه را به خطر ‌انداخته است.

10  تیر ـ با مرگ خلیج گرگان این پهنه آبی به کانون ریزگرد و منشاء خیزش گرد و خاک تبدیل می‌شود. پایان حیات این زیستگاه تا دو سال آینده محتمل است.

9 تیر - بارش‌اندک باران بسیاری از روستاهای بلوچستان را با بحران آب روبرو کرده است. مردم تشنه‌اند. چاه‌ها و قنات‌ها خشک شده‌اند و سدهای بلا مصرف به تشتک‌های تبخیر آب تبدیل شده‌اند . بیش از 93% مساحت شهرستان سراوان دچار درجات مختلف خشکسالی است. مردم برخی روستاها آب مورد نیاز خود را از فاصله شش کیلومتری پای پیاده بر دوش حمل می‌کنند. خشکسالی در این استان به حدی رسیده که بسیاری از مردم روستاها به شهرهای مجاور یا استان‌های دیگر کوچ می‌کنند.

اول تیر - عشایر به دلیل خشکسالی یک میلیون و 600 هزار تن کسری علوفه دارند.

از اوایل امسال تا اول تیر، جنگل‌های زاگرس 119 بار دچار آتش سوزی شده که تنها در سه مورد، دست کم 125 هکتار از جنگل‌های مریوان طعمه حریق شده است. این تنها یک بخش از نابودی ادامه دار اکوسیستم این مناطق است

هم زمان، رئیس سازمان محیط زیست خوزستان خشک شدن تالاب هورالعظیم را مساله‌ای طبیعی اعلام می‌کند! از آن طرف، مجلس اسلامی در حال تصویب طرحی است که به بهانه «مانع زدایی از تولید کشاورزی» برداشت از آب سفره‌های زیرزمینی را شتاب می‌بخشد، و در راستای «رفع موانع تولید در شهرک‌های صنعتی» استعلام از سازمان محیط زیست برای استقرار شهرک‌ها لغو می‌شود.... 

اخبار آخرالزمانی مربوط به نابودی محیط زیست تمامی ندارد. ترکیبی از گرمایش و جنایت پیشگی حکام جمهوری اسلامی، کم کم ایران را به معنی واقعی کلمه غیر قابل زندگی می‌کند. در این حرکت شتابان به سوی نیستی می توانیم دلمان را به این خوش کنیم که تنها نیستیم. چرا که جلوتر از ما و پشت سر ما، مردمان دیگر نقاط دنیا نیز همین مسیر را می‌روند

روز سوم تیر، آژانس فرانس پرس (AFP) پیش نویس آخرین گزارش «هیئت مشترک دولت‌ها در امر تغییرات اقلیمی» معروف به IPCC را که به بیرون درز کرده، منتشر کرد. بنا به این گزارش که نسخه نهایی (و علنی)‌اش قرار است در اواسط زمستان امسال منتشر شود، وضعیت بسیار وخیم‌تر و پرشتاب‌تر از آن است که قبلا پیش بینی می‌شد. روزنامه لیبراسیون چاپ پاریس 24 ژوئن (سوم تیر) لُب مطلب را از همین گزارش چنین نقل کرده است: «زندگی روی کره زمین می‌تواند تغییرات عظیم اقلیمی را پشت سر بگذارد، گونه‌های جدیدی بوجود بیاورد و اکوسیستم‌های نوینی خلق کند. انسان در این تغییرات جایی ندارد.» بنا به این گزارش «ریتم پائین آوردن نشت گازهای گلخانه‌ای هر چقدر هم باشد، تاثیرات نابود کننده گرمایش بر طبیعت و انسان شتاب یابنده است.» به نظر می‌رسد که زندگی روی کره زمین، دیگر آن زندگی که می‌شناسیم و عادت کرده ایم نخواهد بود و باید منتظر تغییرات جدی بود. صحبت یکی دو قرن بعد هم نیست. صحبت همین ده بیست سال آینده است. قبل از سال 2050

دانشمندان معتقدند حتی اگر افزایش دمای زمین به 2 درجه محدود شود، تا سال 2050 بیش از 80 میلیون نفر به کسانی که از سوء تغذیه رنج می‌برند اضافه می‌شود و 400 میلیون نفر دیگر هم به کسانی که همین امروز از کمبود آب در شهرها در عذابند. به احتمال زیاد تا ده سال آینده 130 میلیون نفر دیگر به جمعیت کسانی که در فقر مطلق به سر می‌برند ملحق خواهند شد. به این عده باید صدها میلیون نفری را افزود که بیش از پیش در معرض پدیده هایی نظیر گرمای مفرط و بالا آمدن سطح آب و غیره قرار می‌گیرند

اخیرا بی بی سی خبر از افزایش بیش از حد گرمای قطب شمال، امکان آب شدن کامل یخ‌ها در تابستان، و خطر فروپاشی کامل «جریان خلیج» (gulf stream) را داد. منظور جریان هوایی است که در تعدیل آب و هوای اروپا و آمریکا و بخش هایی از آفریقا نقش تعیین کننده دارد و از بین رفتنش به معنی طوفان‌های عظیم‌تر و زمستان‌های یخبندان در اروپا، بالا آمدن سریع‌تر سطح آب در ساحل شرقی آمریکا، و خشکسالی‌های بیشتر در منطقه ساحل در آفریقاست

روز 11 ژوئن (21 خرداد) یادداشتی تحت عنوان «هنوز تابستان نشده کوره‌های چهار گوشه دنیا روشن شده است» در مجلۀ محیط زیستی «گزارش زمین» (Reporterre) منتشر شد که در آن رویدادهای شدید آب و هوایی در چهار گوشه جهان مورد بررسی قرار گرفته بود. در این یادداشت چنین آمده بود: «از برزیل گرفته تا امارات عربی و ایران، از غرب ایالات متحده تا سیبری همه جا درجه حرارت بیش از حد بالاست و همه چیز را تهدید می‌کند: از کشاورزی گرفته تا تولید برق و البته سلامت مردم.» خرداد امسال، یعنی قبل از شروع فصل تابستان و اوج گرما، درجه حرارت در خاورمیانه به رکورد گرم ترین روزهای سال نزدیک شده است و تعدادی از شهرها، در امارات متحده، در کویت، در پاکستان و در غرب ایران، دمای بالاتر از 50 درجه را تجربه کرده‌اند. برخی کارشناسان معتقدند که در این مناطق امواج گرمای جهنمی متداول‌تر و طولانی‌تر می‌شود و به بهار و پائیز هم سرایت می‌کند. «در اوایل ماه مه امسال، بولتن انجمن هواشناسی آمریکا بر بالاترین رکورد حرارت انگشت گذاشت... دمای سطح زمین در کویر لوت در ایران و کویر سوندرا در مکزیک به 8/80 درجه سانتی گراد رسید، یعنی ده درجه بالاتر از دمایی که در سال 2005 ثبت شده بود.» 

«...در برزیل هم خشکسالی بیداد می‌کند. به گفته نهادهای دولتی 91 سال است که بارش در مناطق جنوب شرقی و غرب تا این ‌اندازه ‌اندک نبوده است. بخش هیدروالکتریک بیش از نیمی از تولید برق این کشور را تامین می‌کند و کارخانه‌های تولید برق در مناطقی که از خشکسالی رنج می‌برد متمرکز است. تولید برق در برزیل در مخاطره است. و این سوای آتش سوزی‌ها و خطراتی است که کشاورزی را تهدید می‌کند»

نتیجه‌ای که از پیش نویس گزارش سازمان ملل در زمینه محیط زیست می‌شود گرفت این است که تاثیرات گرمایش زمین می‌رود تا بر مسائلی مثل بیماری و قحطی و گرسنگی سایه بیندازد و نه فقط این معضلات را تشدید کند که موجودیت نوع بشر را مورد تهدید قرار دهد. وضعیت قرار نیست بهتر بشود. دانشمندان آینده نگر و کارشناسان دلسوز سال هاست هشدار می‌دهند و خواستار تغییر رویه دولت‌ها می‌شوند. ولی سکان این کشتی شکسته به دست کسانی است که گوششان به این حرف‌ها بدهکار نیست و طبیعت را صرفا کالایی برای سودآوری می‌بینند. مته‌های عظیم کف دریا را سوراخ می‌کند تا نفت و گاز بیرون بکشد، اره‌های برقی درخت‌های چند صد ساله جنگل هایی را که شُش‌های کره زمین نام گرفته، سرنگون می‌کند تا به جایش برای خودروها «سوخت ارگانیک» و برای گاوهای مک دونالد علوفه و برای کوکاکولا نیشکر بکارند، دشت‌ها تبدیل به جنگل هایی از فلز و شیشه و بتن می‌شوند. سرعت رشد بارآوری تولید در دوران سرمایه‌داری در طول تاریخ بشر بیسابقه است (این رشد بعد از جنگ دوم جهانی شتابی نجومی پیدا کرده است). این بارآوری بر بهره کشی بی وقفه از انسان‌ها و چپاول وحشیانه کره زمین استوار است. سودآوری سریع و نرخ‌های بیسابقه رشد به قیمت تخریب بیسابقه محیط زیست تامین می‌شود. در این معادله ساده، آینده بشریت و گونه‌های حیات اهمیت چندانی ندارد. پرسشی عاجلی که امروز در برابر ما قرار دارد این است که وضعیت بغرنج و پر مخاطره محیط زیست چه تاثیری بر مبارزات طبقاتی، سیاسی و اجتماعی خواهد گذاشت و چطور می توان آن را به بخش لاینفک این مبارزات تبدیل کرد.

 


Saturday, July 3, 2021

فجایع زیست محیطی و سکوت سیاسی مسئولان

 

 انتقال آب کارون از طریق تونل های انتقال آب کوهرنگ یک و دو و سه در سرشاخه های کارون به زاینده رود به مرگ هزاران ماهی در هورالعظیم انجامید. بر اساس نظام نامه تخصیص وزارت نیرو ؛ وزارت نیرو موظف است در زمان بروز خشکسالی تخصیص های تونل های انتقال آب کوهرنگ یک و دو را کاهش یا حذف کند اما در کمال ناباوری اقدام به تعریف پروژه های متعدد جدید انتقال آب بهشت آباد ، کوهرنگ سه ، ونک رفسنجان، خرسان و بختیاری و ... کرده است. طبق اطلاع رسانی «صدای پای آب»، سازمان محیط زیست از وزارت نیرو خواسته بود کرخه و کارون از شمول انتقال آب خارج شود. مرگ هزاران قطعه ماهی در «شط‌عِلی» هویزه بر اثر کاهش آب و بستن سدها در بالادست خوزستان تنها یکی از فجایعی است که این مردم به شکل روزمره تجربه می کنند، همچون ارومیه و بختگان و هامون و جازموریان. با توجه به کاهش بارندگی و خشکسالی، شدت یافتن گرمای هوا و محقق نشدن حق‌آبه پایین‌دست سدها، جامعه‌محلی و فعالین زیست‌محیطی بارها نگرانی خود را درمورد خطر‌ مرگ‌جمعی گونه‌های مختلف جانوری ابراز کرده اند اما نجات دهنده در گور خفته است. کاهش آب هورالعظیم باعث مرگ بسیاری از جانداران و آخرین تلاش‌های گونه‌های دیگر برای بقا شده است. سرگردانی گاومیش های کَویر و تشنه در برهوت خشکیده هورالعظیم خوزستان مانند فیلم های آخرالزمانی است که گویی در ایران بیش از پیش رنگ واقعیت به خود میگیرد؛ گاومیش‌ها در آخرین قطرات آب هورالعظیم با یکدیگر رقابت می‌کنند. با خشک شدن بخشهای گسترده تالاب‌هورالعظیم صدها پرنده کوکر-باقرقره، به ناچار به تانکرهای آب عشایر حمله ور شده اند. آب این تالاب مملو از فاضلاب شهری و پسابهای کشاورزی است. همچنین با تشدید بی آبی در حمیدیه خوزستان، احشام به مصرف فاضلاب روی آورده ‌اند: با خشک‌شدن کرخه‌نور در مقطع بستان، محلی‌ها در خوزستان می‌گویند دام‌های آنها آبی برای مصرف ندارند و ناچارند از فاضلاب جاری شده شهری در مسیر رودخانه مصرف کنند. در عین حال درپی کاهش آورد رودخانه کرخه نور در مقطع حمیدیه خوزستان و تخلیه فاضلاب شهری در مسیر رودخانه، هزاران ماهی از بین رفته‌اند. این شاخه از کرخه به هورالعظیم می‌ریزد. به همین شیوه، درپی عدم پرداخت حقابه‌ از سد مارون، رودخانه زهره در مقطع روستای منصوره شادگان خشک شد و قایق‌هایی‌ که هرکدام با ماهیگیری در تالاب شادگان معیشت ۴۰ نفر را تامین می‌کردند، به گل نشستند.

در جای دیگر، هفت ماه است ۱۵ روستا در بخش اسماعیلیه در بی‌آبی به سر می‌برند. آنها نیازهای روزانه آبی خود از طریق تانکر، چاه و کانالی که در فاصله ۱۰ کیلومتری با روستاها قرار دارد، تامین می کنند. آبی که گفته می شود آلوده است، هم برای استحمام کودکان استفاده می کنند و هم برای شستشو.

در سیستان و بلوچستان، در حالی طرح انتقال آب از دریای بلوچستان به سایر استان های ایران در مجلس روز سه‌شنبه ۸ تیر ماه ۱۴۰۰، با امضاى ١٠٢ نفر از نمایندگان در صحن علنى مجلس اعلام وصول شد که این منطقه عمیقا از بی آبی رنج میبرد. براساس اين طرح دولت مكلف است نسبت به انتقال آب از درياى بلوچستان و شيرين كردن آن اقدام نمايد. در اين طرح اعلام شده بار مالى طرح در بودجه سالهاى آتى پيش بينى شود.  بر اساس گزارش رسانک، از هشت عضو مجلس در استان بلوچستان و سیستان، پنج نفر شامل حبیب الله دهمرده، ملک فاضلی، حسینعلی شهریاری، اسماعیل حسین زهی و فداحسین مالکی اين طرح را امضا كردند. طرح انتقال آب دریای بلوچستان در حالی به مراحل اجرایی نزدیک می‌شود که هيچگونه بررسی و مطالعه ای در رابطه با پیامدهای آن در دریا و سواحل بلوچستان انجام شده و علاوه بر این بسیاری از مناطق اقلیم بلوچستان از بی آبی رنج می‌برند.

 

۱۱در این سوی کشور اما، در  تیر ۱۴۰۰، حدود ۵۰۴ هکتار از مراتع کردستان در زاگرس در آتش سوخت. با توجه به توان و امکانات محدود نیروهای مردمی و داوطلب در مریوان و مناطق اطراف، این خطر هست که بخش عظیمی از پوشش گیاهی آن به تمامی از بین برود. اعضای انجمن #چیا در گرمای ۴۰ درجه و ‌با دستان خالی در صف مقدم مبارزه با این فاجعه اند اما بدون تجهیزات به سختی میتوانند کاری از پیش ببرند. اگر مساله شورشی مردمی بود احتمالا تا کنون هلکوپترها و تانک و نیروهای بیشمار آماده عمل شده بود، اما پای حفاظت از محیط زیست که به میان می آید دولت بی کفایتی اش را با کمبود امکانات توجیه می کند. جنگل های زاگرس در آتش میسوزد و مردم مریوان با دستهای خالی با قمار جانشان در صدد خاموش کردن آتش اند، در حالیکه حاکمیت از کار افتاده کوچکترین اقدام موثری برای خاموش کردن آتش انجام نداده است. طبیعت جان مردم این منطقه است و باسوختن هردرخت بخشی از زیست طبیعی آنها و إحساس و موجودیتشان است که میسوزد؛ بنظر میرسد با توجه به کینه تاریخی سیاسی حاکمیت از کوردستان این موضوع نه تنها حساسیت آنها را برنمی انگیزد، بلکه این انفعال و سکوت برای بسیاری نشانی از رضایت حاکمیت از به تاراج رفتن طبیعت این منطقه است. نفس های آخر زاگرس در میانه آتش فراگیر روستای دره واران مریوان جان هر شهروندی را به درد می آورد بجز مسیولینی که باید پاسخگو باشند و تنها در زمان انتخابات و به شکلی ریاکارانه برای جمع آوری رای (به منظور کسب قدرت و ثروت بیشتر) نامی از مردم میبرند. به شیوه ای مشابه و به شکل فجیعی جنگل های پنجاه میلیون ساله ارسباران نیز در حال مرگ گروهی اند.

چهار دهه مدیریت ناکارآمد و غارتگرانه محیط‌زیست را دچار بحران جدی کرده‌است. خشک سالی در کنار بیکفایتی امان را از طبیعت جنوب کشور و ساکنانش بریده است، اما هنوز هیچ مسئولی ککش نمی گزد و هنوز تلویزیون ملی اخبار امریکا را مهمتر میداند. مرگ و میر حیات وحش و دامهای اهلی(گاومیش) در تالاب هورالعظیم به دلیل کاهش شدید اکسیژن و آلودگی آب و آتش سوزی در زاگرس ادامه دارد. سکوت مسئولان کشور برابر فاجعه های زیست محیطی در مناطق حاشیه ای و غیرمرکزی کشور نشان از سیاست های تبعیض آمیز سیستماتیکی دارد که تنها تهران و چند شهر بزرگ دیگر را بخشی از ایران میدانند.

در شرایط کنونی کشور و با توجه به پیشروی فجایع زیست محیطی در ایران، خصوصا در بخش های حاشیه ای، که زندگی میلیون ها انسان را متاثر می کندو هر نوع آلترناتیوی برای آینده سیاسی بدون لحاظ کردن مساله محیط زیست و نتایج آن ناکافی، غیرواقعی، نابرابر و تبعیض آمیز و به تبع غیردموکراتیک خواهد بود.


collective98@riseup.net

@collective98

 

کردستان و ماشین کشتار: اعترافات اجباری از اعضای کومله

ماشین کشتار جمهوری اسلامی بوی اعدام می‌دهد. اعدام‌ها قریب‌الوقوع اند. تا کنون 20 نفر، ازجمله چند کودک بلوچ، به محاربه محکوم شده اند و قوۀ ق...