Sunday, June 19, 2022

Lettre ouverte à l'ACTA concernant sa position sur Qassem Soleimani

 Chers camarades de ACTA,

Nous sommes un groupe de militants politiques de gauche radicale iraniens. Nous avons formé le Collectif 98 (le nom fait référence à la révolte de l'année 2019 en Iran, dérivé de l'année iranienne) en 2019 afin de soutenir les soulèvements populaires en Iran et aussi pour participer à la construction d'un cercle de solidarité internationale entre les luttes des peuples d'ici en France et du Moyen-Orient. L'objectif de ce groupe est à la fois de soutenir les luttes du peuple iranien et d'échanger politiquement avec d'autres luttes progressistes qui ont une base en France et surtout à Paris. Pour plus d'informations sur le collectif, vous pouvez vous référer à « À propos de nous » sur notre site.

Nous nous permettons de vous contacter, après la publication de deux articles de votre part, l'un pour faire l'éloge d'un général de guerre Iranien qui a été impliqué dans le massacre et la torture de milliers de personnes et même de millions en Syrie : Qassem Soleimani et l’autre en faveur du Hezbollah, l'un des partis les plus conservateurs du Liban. Nous voulions exprimer notre mécontentement, mais aussi notre colère, face à la position de l'ACTA sur la politique étrangère de l'Iran et de ses alliés, y compris le Hezbollah. Nous protestons explicitement contre une pratique dans laquelle un média progressiste comme ACTA devient la plateforme de propagande des réactionnaires de la région, y compris d'un régime dictatorial néolibéral. À notre avis, cette position est dangereuse et destructrice et va à l'encontre des aspirations des peuples progressistes du Moyen-Orient.

Nous ne souhaitons pas écrire un article exhaustif pour vous en convaincre ; nous reviendrons plus tard dans le détail afin d'exprimer notre conception de l'internationalisme mais aussi pour critiquer vos propos et ceux d'autres anti-impérialistes occidentaux orthodoxes qui pensent comme vous. Mais nous préférons souligner quand même quelques problèmes basiques d'une telle vision à courte vue. Veuillez donc trouver ci-joint notre lettre complète dans laquelle nous avons clarifié notre position et nos critiques.

Considérant ces éléments, nous vous invitons, ainsi que d'autres collectifs, à avoir ensemble une discussion approfondie sur ce sujet tout en vous demandant de publier cette lettre critique sur votre site-web comme une réponse critique à vos deux articles.

Ce faisant, nous espérions qu'un débat s'engagerait autour de ces problématiques entre nous et les camarades français, y compris ceux de l'ACTA, car cela entraîne un grand nombre d'ambiguïtés et de malentendus qui peuvent se retourner contre les luttes populaires alternatives dans la région. Inspiré par une perspective internationaliste, cet e-mail est avant tout un rappel critique amical afin de renforcer les ponts de solidarité dans la lutte contre le capitalisme, l'impérialisme, la dictature et la violence d'État. Nous espérons sincèrement voir votre compréhension et votre confiance ; alors que nous nous référons aux forces progressistes pour parler des soulèvements en France, nous attendons que vous aussi puissiez faire confiance à vos camarades de gauche radicale (pas pro-état et conservateurs) de la région pour définir leur lutte politique, à ceux qui ont été affectée de plusieurs manières par la politique répressive de l'Iran. C’est en combattant contre cette politique que nous portons aujourd’hui le lourd fardeau de l'exil en poursuivant notre combat ici en Europe.

Solidarité et camaraderie,

Collectif 98

Friday, June 17, 2022

به حبس خارجیها پایان دهید !

روایتی از آنچه یک مهاجر (افغانستانی) در مسیر خود تجربه کرده است 

شفیق الف، متقاضی پناهندگی افغاستانیی که بیش از یک سال است در بازداشت موقت به سر می برد: «به پولیس هم وقتی که تحقیق می کرد همی گپو گفتم، گفتم فکر نکنم هیچکس در این دنیا پیدا شود که خوش داشته باشه زنشو اولادشو خانه شو پدرشو مادرشو برادرشو ترک کنه بیاد در سر خیابون در فرانسه بخوابه. هیچ کس، هیچ انسانی اینو قبول نمیکنه».

سال ۲۰۲۰ در فرانسه حدود ۲۰ هزار نفر در انتظار اتمام پروسه دادگاهی، بصورت  بازداشت موقت[1] بدون اينکه هيچ اتهامی بر عليه شان ثابت شده باشد، در زندان ها بسر می بردند.  بيش از ۵ هزار و ۵٠٠  نفر این تعداد  خارجی بودند. اين آمار که به خوبی برداشت های نژادپرستانه ی وزيران «خوب» داخلی و ساير جنجال برانگيزان ديگر را نشان می دهد، واقعيتی را در نهان دارد: تحت پيگرد قرار گرفتن دايمی که اين زندانيها تجربه می کنند. در سال ٢٠٢٠ از هر هزار خارجی يک نفر در بازداشت موقت بوده که اين رقم پنج برابر فرانسويهای بازداشت شده است.

تازه باید در نظر گرفت که این آمار، خارجیهایی که بدون سند اقامت هستند را شامل نمی شود، در حالیکه این گروه در مقابل سیستم قضایی -پلیسی و زندان بسیار آسیب پذیرتر هستند. برای آنان کاهش مجازات و کاهش حبس فرقی نمی کند[2]، هردوی آنها دو روی یک سکه پر زرق اما متقلبانه هستند.

در فرانسه، خارجی بودن به معنای مشمول قوانين و اعمال خاصی شدن است؛ به عنوان مثال، فرانسه پناهجويان را از بازار کار حذف می کندو یا اقامت اکثر آنها را رد میکند و به اين ترتيب در موقعيتی غير قانونی قرارشان می دهد و برخی از آنان را به زندان میفرستد. فرانسه همچنین پناهجويان را در تنگنای اقتصادی قرار می دهد، تا به دليل ادامه حضورشان در فرانسه، آنان را مجازات کند و بدین ترتیب در نهايت آنها را به سمت مرگ می کشاند .

این گروه قبل از ورود به زندان، از داشتن وسایل امرار معاش محروم هستند و اغلب به دلیل همین محرومیت است که در زندان می مانند، به دلایل: فقیربودن، خارجی بودن، محرومیت از حق اقامت که نتیجه ی سیاست‌های اساسا نژادپرستانه و مرگبار مهاجرت و پناهندگی است..

آیا بن بست دایمی است ؟ حبس ممکن است نتیجه نهایی مشکلات اداری کشوری باشد که پناهجو می خواهد در آن پناه گیرد، مساله ای که دوره بلاتکلیفی را طولانی تر و احتمال اخراج را افزایش می دهد. همچنین  می تواند مرحله ای دردناک و متناقض برای گرفتن حقی باشد که تاکنون از آن سلب شده : حق پناهندگی.

 برای برخی سلول های زندان و مراکز بازداشت چیزی نیستند جز پشت صحنه ی خوش آمدگویی فرانسوی!

وضعیت شفیق الف. (یک اسم مستعار)، پناهجوی افغان که از سال ۲۰۰۸ در فرانسه است، مصداقی عینی و مثالی بارز است از این تنش بین ویرانی دستگاه اداری، قضایی و جزایی از یک طرف، و امید به خروج  از بلاتکلیفی و بدبختی بعد از یک دهه از طرف دیگر. با این همه حتی معلوم نیست که در نهایت هم بتواند به حق پناهندگی خود دست یابد.

شفیق الف. که در مارس ۲۰۲۱توسط پلیس دستگیر شده و با اینکه بیش از یک سال از حبس اش در زندان فلوری-مروژیس میگذرد، همچنان در انتظار صدور حکم به سر میبرد. این مهاجر سرگردان، که برای یک دهه محکوم به جابجایی و سفرهای مکرر بوده، مسافری که همواره در راههای موقتی که قاچاقچیان به امید یافتن مقصدی مناسب پیش پایش میگذاشتند یعنی در مسیرهای بین دو نقطه زندگی میکرده (تنها راهی که برای زنده ماندن پیش رویش بوده) اکنون خود به اتهام «قاچاق پناهجویان» دستگیر شده است. وی از آن زمان تاکنون در زندان به سر می برد و قضات مربوط به «امور آزادی و بازداشت»[3] هر چهار ماه يکبار به صورت اتوماتيک بازداشت وی را تمديد می کنند.

 

به سرکوب قضایی پایان دهید !

با محروم کردن او از دسترسی مؤثر به حق پناهندگی، در واقع سیستم قضایی با جان او و خانواده اش بازی می کند (خانواده ای که جانشان در افغانستان در خطر است)، آن هم در کشوری مانند فرانسه که وزیر کشور برای محافظت از افغان ها و به ویژه زنان افغان فریبکارانه داد سخن می ورزد. سیاست های مهاجراتی فرانسه در راستای محافظت از زنان افغان نیست. ما با محروم کردن حق پناهندگی از شفیق، زندگی همسرش را که زن افغان است،‌ از هم پاشیده ایم.

در ماه اوت ۲۰۲۱، طالبان قدرت را در افغانستان به دست گرفت و تهدیدات  علیه خانواده شفیق که اهل ولایت پنجشیر هستند، افزایش یافت. شفیق الف. در تنهایی، از کنج زندان، به تماشای فروریختن آنچه از دنیای او در افغانستان باقی مانده بود، نشست: مرگ پدرش، ربوده شدن برادرش، بستری شدن مادرش در بیمارستان، بی خبری شدن های گهگدار از همسر و فرزندانی که برای زنده ماندن مخفی شده اند. تنها دیدار دوباره خانواده اش در فرانسه است که به او نیروی مقاومت در زندان را می بخشد.

شفیق الف. هر چهار ماه یکبار در قفس متهمان بازداشتی در دادگاه حاضر می شود بدون اینکه بتواند با مترجم و وکیلش چند کلمه رد و بدل کند. او فقط برای گوش دادن به جلسات دادگاهی دعوت می شود.

هر چهار ماه یک بار قاضی تصمیم می گیرد که شفیق، الف را به دلیل «ترس از هماهنگی»[4] با متهمین دیگر در زندان نگه دارد. با این حال او همه چیز را به پولیس و دادگاه گفته است و  او با حبس خود هزینه کندی تحقیقات را می دهد.

او هر چهار ماه یک قاضی تصمیم می گیرد که شفیق الف را در زندان نگه دارد زیرا به گفته دادستان او «فردی بی مکان»[5] است. شفیق با حبس خود دارد به واقع هزینه ی ناآگاهی کامل  نهادهای کيفری از واقعیت اجتماعی، اداری و حقوقی پناهجویان را می دهد.

 

بی تفاوتی های  حساب شده را بس کنید !

شفیق الف اگر «فردی بی مکان» بوده، به این دلیل است که مسیر ناگوار و قدیمی اکثر قریب به اتفاق پناهجویانی را دنبال کرده که از مجاری قانونی مهاجرت حذف شده اند: مسیر قاچاقچیان، قرار گرفتن در معرض مرگ، خشونت پلیس در مرزها، در هنگام انگشت نگاری و در داخل فرانسه در خیابان، میادین و در صفوف انتظار. او که در سال ۲۰۰۸ وارد فرانسه شد، قربانی قوانین و سپس سیاست های ریاست جمهوری سارکوزی شد و همچنان بهای آن را می پردازد : « در فرانسه، نه خانه، نه جا، نه روز و نه روزگاری نداشتم».

اسارت وی نتیجه ی قانون دوبلین و بدرفتاریهای اداری فرانسه است، اسارت وی نتیجه ی پیروی مطلق فرمانداری[6]،« دادگاه ملی مربوط به حقوق متقاصیان پناهندگی »(سندا) [7]و« ادره ی حمایت از حقوق پناهندگان و نزدیکانشان »(افپرا) [8]از منطق سوء ظن (نسبت به مهاجران) و طرد است.

در فرانسه، تنها چیزی که نصیب اش شد رد درخواست پناهندگی بود. وی شانس خود را برای ساختن زندگی اش در جاهای دیگر (انگلیس و سوید) امتحان کرد که باز به در بسته خورد و در سال ۲۰۱۱ و باری دیگر در  ۲۰۱۷ توسط پلیس های اروپایی با زور به سوی فرانسه پس فرستاده شد.

شفیق الف، فرانسه را به خوبی می شناسد، پلیس اش،‌ مرزهایش و عملکرد گمراه کننده و توهین آمیز فرمانداری هایش : « باز هم این دیگه ظلمه که من هیچ خبر ندارم : هم کتابچه کیس دادن در عین زمان ترک خاک داده. یا من هیچ نمیفهم.». 

تقاضا برای بررسی دوباره پرونده اش[9] در افپرا زمانی صورت گرفت که وی در بازداشت موقت بود و افپرا وی را مجبور به انجام مصاحبه ی ویدیو کنفرانس کرد در حالیکه می توانست تقاضای مرخصی بکند، تا اینگونه وی را هر روز از آن اندک حقوقی که یک متقاضی داشت، محروم کنند. همانطور که پیش بینی می شد، افپیرا بار دیگر تقاضایش را رد کرد اما شفیق ناامید نشده و از سندا تقاضای تجدید نظر کرده است.

هر چهار ماه یکبار، قاضی بازداشت شفیق را تمدید می کند،‌ به دلیل اینکه کار ندارد. این در حالی است که در فرانسه جز در موارد بسیار نادر و در صورت موافقت پرفکتور، یک متقاضی پناهندگی حق کار کردن ندارد. طنز تلخ این است که بعد از ۱۰ سال زندگی در اروپا توانسته اولین فیش حقوق اش را از کار در زندان دریافت کند! وی برای الیور که شرکت غذایی چند ملیتی است و در فرانسه ثبت شده کار می کند و بابت این کار ساعتی ۲ تا ۳ و نیم یورو دریافت می کندـ حداقل درآمد قانونی در فرانسه ۱۰ یورو و ۸۵ سنت در ساعت می باشد- قابل ذکر است این شرکت پیشتر توسط جلیقه سیاه ها (افراد بدون مجوز اقامت در فرانسه که برای دریافت اقامت خودشان و برعلیه اخراج مهاجران مبارزه می کنند) رسوا شده است.

هر چهار ماه یکبار، قاضی بازداشت شفیق را تمدید می کند، ‌به دلیل اینکه نزدیکانش در افغانستان هستند، او را متهم به این کرده اند که کسی را در اینجا ندارد - افراد بدون خانواده شانس و امتیاز کمتری برای گرفتن حقوق شان دارند - این در حالی است که او تا وقتی خود مجوز اقامت نگیرد نمی تواند برای خانواده اش تقاضای ویزا کند.

هر چهار ماه یکبار، قاضی بازداشت شفیق را تمدید می کند برای اینکه علیرغم ضمانت نامه های که ارایه داده است، دادگاه بهانه می آورد که وی آدرس ثابت ندارد. طنز نفرت انگیز دیگر: از زمانی که شفیق در فرانسه است، ثابت ترین [ مسکنی] که تا بحال داشته سلول اش در زندان بوده است.

وقتی شفیق هر چهار ماه یکبار که ضمانت نامه ای را برای آزادی اش ارایه می دهد، دادگاه بر وی ایراد می گیرد که چرا هر بار افراد ثابتی ضامن ات می شوند! اینگونه نشان می دهند که برای توجیه هنجارهای زندان همه چیز مجاز است.

وی به مانند تعداد زیادی از خارجی های فقیر به سمت اشتباهاتی کشانده شده و اکنون جزیی از مراجعه کننده گان دایمی در إدارات آگاهی، بازداشت گاههای موقت و دیپور سنترها است.  شفیق اگر محروم از آزادی است، تاوان آنچه که هست (خارجی بودن) را میدهد و این لزوما به خاطر آنچه بدان متهم است، نیست.

شفیق الف البته بدون سوپیشینه قضایی است، وی تنها سوپیشینه اداری دارد، چیزی که تمام پناهندگان دیگر در فرانسه نیز دارند، کسانی  که چیزی جز مانع، رفتارهای (بد)  پلیس، محرومیت، بی توجهی و طرد را در اینجا تجربه نکرده اند.

شفیق الف هرگز برنامه ای جز یک زندگی آرام در فرانسه را نداشته است، آرزوی رهایی از یک دهه ناامنی، فقر، گریز را.

 

هنوز زمان برای بازسازی این ویرانی ها وجود دارد !

شفیق باید از شرایط مناسبی برای دفاع از درخواست پناهندگی اش برخوردار باشد. وی باید بصورت حضوری و آزادنه بتواند در پروسه دادگاهی اش در سندا شرکت کند و به پرسش ها پاسخ دهد. نه ویدیو کنفرانس، نه دستبند و نه نگهبان.

شفیق الف نزدیکان و انجمن های مختلف در کنار خود دارد و هنگام خروج از زندان از او استقبال خواهند کرد و او را همراهی می کنند تا آنچه را که حقش است به دست آورد: پناهندگی در فرانسه. از این رو، ما باید به این پلیس و این سیستم قضایی که خارجی ها را هدف قرار می دهد پایان دهیم. ما باید به این زندان ها پایان دهیم که کارکرد آنها آماده سازی برای اخراج مهاجران یا طولانی کردن سرگردانی آنها است.

 

نوشته شده توسط انجمن حمایت کننده از شفیق الف

 

أمضاهای همبستگی:

Collectif La Chapelle Debout !

FASTI, Fédération des Associations de Solidarité avec Tou-te-s les Immigré-e-s

Collectif 98

Paris d’Exil

Resome, Réseau Études Supérieures et Orientation des Migrant·es et Éxilé·es

Sohil Boudjellal, avocat au barreau de Paris

Valérie Osouf, Réalisatrice

Le paria, association de lutte contre les discriminations post-coloniales

Cercle des Voisins (du CRA de Cornebarrieu)

Urgences Afghanes

Collectif Entraide pour les Afghans Exilés et leurs Familles

Association Essor

BAAM, Bureau d'Accueil et d'Accompagnement des Migrants

Chowra Makaremi, chargée de recherches CNRS

Louis Fernier, doctorant en Géographie

Louise Crovetti, Collectif Réfugiés du Vaucluse

COPAF, Collectif pour l'avenir des foyers

Laure Vermeersch, cinéaste

Fédération Etorkinekin (Association Diakite et 10 associations locales) - Pays Basque

Carlenc Valérie

Laurent LANQUAR-CASTIEL, urbaniste de progression et responsable départemental d'EELV

RESF 06

FTCR, Fédération des Tunisiens pour une citoyenneté des deux rives

CRLDHT, Comité pour le respect des libertés et des droits de l'Homme en Tunisie

Un Toit C'est Un Droit Rennes

Marie Laure Guislain, citoyenne et juriste activiste

Martine Roussel

Roya citoyenne

Human Rights Observers

Josette Vauche, Salam Nord Pas de Calais

Maison de l'Hospitalité de Martigues

LDH Martigues

Aude Lalande, bibliothécaire

Jean-Marc Gaillard, bénévole à la Cimade

Bernard Schmid, avocat, Paris

Collectif Ganges Solidarités

Jean-Jacques M'U, éditeur,

Sophie Leleu, éditrice,

ABC'éditions Ah Bienvenue Clandestins !

Claudine Ailhaud

Louise Bouyer

Collectif poitevin D'ailleurs Nous Sommes d'Ici

Philippe Février

Julia Chenut, travailleuse sociale

Josette Vauche, Association SALAM Nord-Pas-de-Calais

Carol Mann,Women in War

Liza Schuster, Professeure à City, University of London

Belgheis Jafari Alavi, enseignante à l’INALCO

Latifa Jafari, PHD en droit international, Université de Strasbourg

Shakiba Dawod, art-activiste d'origine afghane basée à Paris

Nicole Chavignot, interprète bénévole de dari à Tours

Valérie Chatelet

Sylvie Pelletier

 



[1] détention provisoire

[2] این شعار قاضیان سندیکالیست به اصطلاح چپ در فرانسه است، قاضیان که در عمل نه تنها قدمی در راه بهبود وضعیت پناهندگان برنداشته ، بلکه خود تبدیل به بخشی از چرخه سرکوب شده اند.

[3] juges des libertés et de la détention

[4] Craintes de concertation frauduleuse 

[5]قاضی برای توصیف وضعیت شفیق از واژه ی "موبیل" استفاده می کرد، که در اینجا به معنای کسی است که آدرس ثابتی ندارند.

[6] Préfecture

[7] CNDA

[8] OFPRA

[9] réexamen

Saturday, June 4, 2022

شاه و چماقدارانش [نگاهی به یک رویداد تاریخساز در پنجاه و پنج سال قبل]

به تازگی در چارچوب اقدامات تبلیغی جریانات سلطنت طلب برای وارونه جلوه دادن اوضاع جامعه در دوران شاه و به ادعای خودشان «عظمت و شکوه و اعتباری» که در سراسر دنیا برای «ایران و ایرانیان» به ارمغان آورده بود، فیلم ها و عکس هایی از سفر محمد رضا پهلوی و فرح دیبا به آلمان در سال ١٩٦٧ میلادی (١٣٤٦ شمسی) در شبکه های اجتماعی منتشر شده است. در این تصاویر، شاه و مقامات رسمی آلمان را در سالن های مجلل در حال خوش و بش و دولا و راست شدن در برابر هم می بینیم. سلطنت طلبانی که این مجموعه را بارگذاری کرده اند می خواهند به مردم القاء کنند که: «چی بودیم و چی شدیم؟!» اما این ها از اتفاقاتی که درست همان موقع پشت دیوار کاخ ها و سالن های مجلل آلمان می گذشت، چیزی نمی گویند و تصویری ارائه نمی دهند. پس بیایید تا با هم به آن سوی دیوار، به ٥٥ سال قبل دقیقا در همین روزها، برویم. مطلب زیر بخشی از کتاب «تاریخ جنبش دانشجویی در خارج از کشور» نوشته افشین متین درباره آن رویدادها است:

پيش از آنكه شاه ديدارهايش را در ٢٧ ماه مه از شهر كلن آغاز كند، كنفدراسيون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور بيش از صد هزار اوراق تبليغاتی را در سراسر كشور پخش كرده برد و سپس قدم به قدم شاه را در شهرهاى بن، آخن، مونیخ و دوسلدورف همراه با تظاهراتی گسترده تعقیب كرد. چندين تن از فعالين كنفدراسیون به صورت اقدامی بازدارنده توسط پلیس دستگیر و بيش از يكصد نفر نيز نامه هایی دریافت كردند كه به آنان تكليف می كرد تا در شهرهاى محل اقامت خود بمانند و حضور خود را نيز روزانه به پلیس گزارش دهند.

برلین ــ ژوئن ١٩٦٧ ــ تظاهرات انترناسیونالیستی دانشجویی علیه شاه ایران با شعار «نه به شکنجه زندانیان سیاسی»

 

در اول ماه ژوئن ديدار شاه از موزه اى در مونیخ به دليل تظاهرات صدها دانشجوى ايرانى و آلمانى لغو شد و وقتى كه پلیس اقدام به بازداشت تظاهركنندگان كرد حدود ٢٠٠ دانشجو اتومبيل پلیس كه دانشجویان را در بازداشت خود داشت محاصره كردند و دانشجوى بازداشتى را آزاد كردند. در دوم ماه ژوئن، تظاهرات به نقطه اوج خود رسید. در مرحله اول چند هزار دانشجوى ايرانى و آلمانى در طول ديدار شاه از عمارت شهردارى برلين دست به تظاهرات زدند و سپس در عصر همان روز در جلوى ساختمان اپراى برلين جايى كه شاه براى ديدن كنسرتی از آثار موزارت به نام «فلوت سحرآمیز» حضور یافته بود بار دیگر اقدام به تظاهرات کردند. در حالی كه عوامل ساواک و صدها تن از افراد پلیس برلين سعی در پراکنده ساختن تظاهرکنندگان را داشتند، اعضاى يك گروه راستگرا به جمع  دانشجویان يورش بردند و اوضاع از كنترل خارج شد.

حمله چماقداران ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت شاه) به تظاهرکنندگان. این چماقداران را می توان «نسل اول» لباس شخصی های جمهوری اسلامی دانست.

  ٧٨ دانشجو از جمله دو دانشجوى ايرانى بازداشت و ٤٥ تن زخمی شدند و يك دانشجوى آلمانى توسط پلیسی كه لباس شخصی به تن داشت به ضرب گلوله از پاى درآمد. مقتول، جوان ٢۶ ساله اى به نام «بننو اونه زورگ» دانشجوى دانشگاه آزاد شهر برلين بود كه براى اولين بار در يك تظاهرات دانشجویی شركت كرده بود.

سركوب وحشيانه تظاهرات ضدشاه و قتل اونه زورگ باعث خشم دانشجويان آلمانى شد و اين مسئله به صورت يک رسوايى ملى درآمد. بر اساس گزارش حاصل از يك مطالعه دانشگاهى «اين واقعه به تنهايى باعث شد تا ده ها هزار دانشجوى آلمانى راديكاليزه شوند و در حقيقت یک شبه يک جنبش سیاسی توده اى را پديد آورند.» اين وقایع به اخراج رئیس پلیس شهر برلين واستعفاى شهردار شهر و سناتور امور داخلى منجر شد.


لحظه ای بعد از اصابت گلوله به «بننو اونه زورگ» دانشجوی آلمانی در تظاهرات برلین

نشريه شانزدهم آذر ارگان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در آن زمان به درستى يادآور شد كه اين رویداد نقطه عطفى در جنبش دانشجویی آلمان به شمار می رود و با سرعت زیاد به سراسر جمهوری فدرال آلمان گسترش پیدا خواهد کرد.  در نهم ژوئن بیست هزار دانشجو از سراسر آلمان غربى در مراسم تشییع جنازه اونه زورگ در شهر هانوفر حضور يافتند و تشكيل يک اپوزیسیون فرا پارلمانى را اعلام كردند كه هدفش اين بود تا خارج از چارچوب مؤسسات و نهادهاى سیاسی رسمی كشور تحولى بنيادى در جامعه آلمان غربى به وجود آورد.

 

   


 

کردستان و ماشین کشتار: اعترافات اجباری از اعضای کومله

ماشین کشتار جمهوری اسلامی بوی اعدام می‌دهد. اعدام‌ها قریب‌الوقوع اند. تا کنون 20 نفر، ازجمله چند کودک بلوچ، به محاربه محکوم شده اند و قوۀ ق...