Tuesday, November 8, 2022

دربارۀ ارتش تربیت شدۀ «یکی دیگه»!

علی کریمی در یکی از آخرین اظهارات خود گفته است:

"آن ارتشی که فدای ملت می شد، تربیت یکی دیگر بود."

منظور او از یکی دیگر، محمد رضا پهلوی، آخرین شاه سرنگون شده ایران است.


تحریف تاریخی از این دست را نمی توان نشانه ناآگاهی از واقعیات تاریخی دانستاین دیگر نوعی دروغگویی سیاسی است، از زبان هر کس که باشدچنین دروغ هایی، نه تنها کمکی به قیام ژینا نمی کند بلکه زمین را برای حکمرانی مرتجعانی فراهم می کند که پیش تر یکبار مردم علیه شان انقلاب کرده اند.  امروز هم مردم ایران به کودتای نظامی یا تحسین ارتش نیاز ندارند، حتی صرف براندازی هم دردهای شان را درمان نمی کندتنها راه حل برای مردم، انقلابی تمام عیار  در همه عرصه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی است و تغییر رادیکال تمام نهادهای قدرت از جمله نیروهای نظامی.


اما ببینیم ارتش تربیت شده توسط "آن دیگریکه علی کریمی از آن به نیکی یاد می کند و جماعت سلطنت طلب نیز نوستالژی اش را دارند، چه بود و چه کرد؟


ارتش شاهنشاهی که به شاه و پرچم سه رنگ و حفظ تمامیت ارضی سوگند وفاداری یاد می کرد، هنگام هجوم به مردم آذربایجان و کردستان در آذر ماه ١٣٢٥ نشان داد که چگونه و توسط چه طبقه ای تربیت شده استارتش شاهنشاهی طی چند ماه متوالی در این دو منطقه، هزاران نفر را کشتاین کشتار در حقیقت علیه تحولات مثبت و روابط نوین اقتصادی و اجتماعی نوینی بود که در حکومت خودمختار آذربایجان تازه جوانه زده بودطی یک سال، دانشگاه تبریز شامل چند دانشکده تاسیس شده بودکارخانه های متعدد شروع بکار کرده بودزنان برای اولین بار در تاریخ ایران، صاحب حق رای شده بودندبرنامه سوادآموزی زنان پیگیرانه انجام می شدآموزش زبان مادری به عنوان زبان رسمی در مدرسه و دانشگاه آغاز شده بوداراضی بزرگ مالکان و خان های فراری، بلاعوض بین دهقانان تقسیم شده بودروزنامه های رنگارنگ و کتاب های ادبی به شکلی گسترده منتشر می شدارتشی که تربیت شده حکومت رضا شاه و سپس دربار محمد رضا شاه بود، مراسم کتاب سوزان به راه انداخت، در میدان ها چوبه های دار بر پا کرد، و طرفداران فرقه دمکرات و افراد خانواده آنان را از دم تیغ گذراندتعداد اعدامیان در خیابان و مقابل درب منازل، فقط در شهر تبریز، بیش از ٢٠٠٠ نفر بوداین انتقام طبقه مالکان و ناسیونال شووینیست های مخالف حق تعیین سرنوشت مردم از توده هایی بود که به تغییر شرایط فلاکت بار زندگی شان امید بسته بودند و در این راه تلاش می کردند.


مبنای تربیت در ارتش شاهنشاهی مانند هر ارتش مرتجع طبقاتی دیگر در دنیا (از جمله نیروهای انتظامی و نظامی جمهوری اسلامیاطاعت کورکورانه بود که در جمله مشهور «ارتش چرا ندارد» خلاصه می شدنیروهای این ارتش از بالا تا پایین درست به سبک ارتش تجاوزگر و بیرحم آمریکا با شعارهایی نظیر این تربیت می شدندرفتم جبههدیدم دشمنخنجر کشیدمسینه ش دریدمگفتم ترسوگفتم بزدلنیروی زمینی همینه همینه همینه!


ارتش شاهنشاهی تحت هدایت فرماندهانی مانند سپهبد فضل الله زاهدی طوری تربیت شد که در بیست و هشت مرداد ١٣٣٢ بی تفاوت نسبت به رخدادهای تکان دهنده ای مانند جنبش ملی شدن صنعت نفت و جنبش های قدرتمند کارگری و دهقانی، با توپ و تانک به نفع دربار (و برای حفظ منافع انحصارات نفتی و قدرت های سرمایه داری جهانیبه خیابان بیاید و کودتا کندبعد از پیروزی کودتا و بازگشت شاه به قدرت، همه فرماندهان و درجه دارانی که در جریان سرکوب مردم، قساوت بیشتری از خود نشان داده و خوش خدمتی کرده بودند، امتیازات ویژه و ارتقاء مقام نصیب شان شداین هم بخشی از تربیت عمومی ارتش شاه بودهر چه در کشتار و سرکوب مردم مطیع تر و بیرحم تر عمل کنی، نفع بیشتری می بری.


ارتش شاهنشاهی هر چیز بود به جز ارتش ملیدر سلسله مراتب این ارتش در دهه ١٣٤٠ و ١٣٥٠، مستشاران نظامی آمریکایی موقعیت و مقامی بالاتر از فرماندهان بومی داشتندکافی است به واقعیت تکان دهنده حضور پنجاه هزار مستشار آمریکایی مقیم ایران در دهه ١٣٥٠ و وابستگی مطلق نیروی هوایی ارتش شاه به آمریکا توجه کنیمزمانی که قرار شد ایران نقش ژاندارم منطقه خاورمیانه را در چارچوب طرح های آمریکا به عهده بگیرد، ارتش شاهنشاهی برای اجرای چنین ماموریتی به خوبی تربیت شده بودمداخله نظامی ایران در کشور عمان (از ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۶علیه شورشیان چپ گرا در منطقه ظفار با هدف حفظ رژیم سلطان قابوس در همین چارچوب می گنجیدارتش شاه در این عملیات هفتصد کشته داد اما سرانجام با سرکوب خونین نیروهای مردمی و به پشتوانه کمک های نظامی و مالی عربستان؛ امارات، مصر، پاکستان، اردن و انگلستان به ارتش عمان به پیروزی رسید.

سرانجام بحران انقلابی ١٣٥٧ فرارسید و ارتش شاهنشاهی و نحوه تربیتش در آن بزنگاه تاریخی هم محک خوردکشتار میدان ژاله در پی اعلام حکومت نظامی اولین گام ارتش برای مقابله جدی با اعتراضات گسترده بودسپس ارتشیان در شهرهای مختلف مستقر شدند و تانک ها به خیابان آمدند و به تناوب به روی معترضان آتش گشودنددر مقابل، مرتجعان حلقه زده حول خمینی که به ارتش به عنوان بازوی مسلح دولت طبقاتی نگاه می کردند و خواهان در اختیار گرفتن (و نه در هم شکستن آنبودند، شعار ارتش برادر ماست را تبلیغ کردند و مردم را به گذاشتن شاخه های گل در لوله تفنگ سربازان فراخواندنداما ارتش تربیت شده برای سرکوب، همچنان شلیک می کردپس گروهی از مردم، بهت زده شعار دادندبرادر ارتشی، چرا برادرکشی؟ و از این گلایه کردندما به شما گل دادیم، شما به ما گلوله!.... و باز هم گلوله خوردنددر این میان گروهی آگاه تر به بقیه نهیب می زدندارتش برادر ماست، پس خاک بر سر ماستو یکباره، ارتش دیگر شلیک نکردنه به این علت که شاه آن ها را طوری تربیت کرده بود که مردم را نکشند؛ نه به این علت که دل فرماندهانش به رحم آمد یا کلاه خود را قاضی کردند و دیدند حق با مردم استنهفقط به علت همان سلسله مراتب و سیستم اطاعتی که بالاتر گفته شدسیاست غرب و آمریکا در مورد حفظ سلطنت و شاه عوض شدآن ها برای جمع کردن اوضاع پرآشوب و مخاطره در ایران و منطقه، به دنبال آلترناتیو گشتند و به فکر زد و بند و سازش با مرتجعان اسلامگر به رهبری خمینی افتادنددر این راستا، یکی از اقدامات شان اعزام مخفیانه ژنرال هایزر از عالیرتبگان ارتش آمریکا به ایران برای مذاکره با بهشتی و بازرگان (به عنوان نزدیکان صاحب نفوذ خمینیاز یک طرف و با فرماندهان ارتش از طرف دیگر بوددر نتیجه این مذاکرات که بر متن تعمیق بحران انقلابی و رادیکالیزه شدن جنبش مردم انجام شد، ارتش با خمینی سازش کرد و به رهبری‌ او گردن گذاشت.


ماجراهای بعد از به قدرت رسیدن مرتجعین اسلامی را دیگر همه می دانندیک ماه و یک هفته بعد از سقوط سلطنت، یعنی در بهار ١٣٥٨، ارتش تازه اسلامی شده با شلیک موشک بر مردم حق طلب و شورشگر کردستان، ماهیت و رسالتش را نشان دادنشان داد که طی چندین دهه، چگونه و برای چه هدفی تربیت شده استحفظ دولت طبقاتی ستمگر، چه شاه بر سر کار باشد چه رهبر.

 

No comments:

Post a Comment

کردستان و ماشین کشتار: اعترافات اجباری از اعضای کومله

ماشین کشتار جمهوری اسلامی بوی اعدام می‌دهد. اعدام‌ها قریب‌الوقوع اند. تا کنون 20 نفر، ازجمله چند کودک بلوچ، به محاربه محکوم شده اند و قوۀ ق...