مردم در ایران، در تظاهرات ها و مبارزاتشان پرچم
سه رنگ هوا نمی کنند. خواسته هایشان را فریاد می کنند و خشمشان را از هر آنچه تحت لوای
این پرچم متحمل شدهاند به گوش حاکمان و جهانیان می رسانند. در اعتراضات قبلی، مثلا
در دی ماه 96، آن هم به طور محدود، شعارهایی
شنیده شد که به بوی تعفن پرچم سه رنگ آغشته بود. صداهایی که در رسانههای امپریالیستی
ارتجاعی، همان ها که هیچ قرابتی با منافع مردم ما و هیچ کجا ندارند، تقویت شد و انعکاسی
چند باره یافت. ولی در خیزش این دوره نشانی از آنها نیست. این واقعیت به وضوح مایۀ
تأسف و استیصال بی بی سی فارسی و هم قماشان
اش شده است.
در خارج از کشور اما، پرچم سه رنگ محل دعواست. عدهای
سلطنت طلب (که از حمایت های امپریالیستی کم ندارند) به زور میخواهند مردم را زیر پرچم
سه رنگ با نقش شیر و خورشید جمع کنند. این جمع لمپن سالار و ترول صفت از الطاف رسانههای
رسمی فارسی زبان بی بهره نیستند. به جادوی تصویر، چندین برابرشان می کنند و در تظاهرات
ها، غالب نشانشان می دهند.
ماهیت و معنای پرچمی که از سلطنت طلب و مجاهد گرفته
تا ناسیونالیست های ایرانشهری علمش کردهاند چیست؟ بهخصوص که گروهی نیز ساده دلانه
آن را نماد هویت خویش می دانند بدون اینکه به معنی رنگ و نقش آن به طور جدی فکر کنند.
اینجا قصد بررسی تاریخچه پرچم را نداریم. این کار
را به کسانی دیگر و شاید زمانی دیگر محول می کنیم. ولی یک چیز مسلم است. در این پرچم
نمادی وجود دارد که از عهد صفویه تا به امروز بر جای مانده و دخل مردم را آورده است:
رنگ سبز. رنگی که نشان اسلام شیعه است. نشان
مذهب و سپس دستگاه روحانیتی که در زمان قاجار و پهلوی نیز بخشی از ساختار سیاسی کشور
و جزیی از قانون اساسی اش بود. این بلا فقط از سال 57 نیست که بر سرمان نازل شده است.
مگر میشود رنگ و نشان دین اسلام و مذهب شیعه بر پرچم داشت و از جدایی دین از دولت
حرف زد، از عدم سرکوب بهائیان حرف زد، از آزادی همجنسگرایی، تفاوت، تفکر، از رهایی
زنان حرف زد….مگر میشود این نشان را بلند کرد و از ژن و ژیان و ئازادی حرف زد.
شیری که با شمشیر وسط این پرچم نشانده اند نماد
قدرت نظامی است. این همان حیوانی است که زمانی در جنگل های این خطۀ جغرافیایی می زیست.
همان ها که شاهان و امیران ارتش و خان ها یکی پس از دیگری کشتند و در کنار جسدهاشان
مفتخرانه و مردانه ژست گرفتند و عکس انداختند. آنقدر کشتند که شیر دیگر فقط بر دیوارهای
تخت جمشید و به شکل مجسمه هایی اینجا و آنجا باقی ماند و البته به روی پرچم شان. حالا
گروههایی پیدا شدهاند که میخواهند همان نقش را به عنوان سمبل مردانگی و قدرت دوباره
به مردم بچپانند.
پشت این پرچم سه رنگ که حاکمان جنایتکار جمهوری
اسلامی نیز بعد از سقوط سلطنت، با افزودن نشان الله، به پرچم خویش تبدیل کردند و ماشین
سود و سرمایه را این بار با رنگ و لعاب اسلام سیاسی به حرکت در آوردند، تاریخی از جنایت
و شکنجه و کشتار قرار دارد. با همین پرچم سه رنگ بود که ارتش شاهنشاهی در دهه 1320
به آذربایجان و کردستان تاخت و از کشته پشته ساخت. کودتای 28 مرداد 1332 را تحت همین
پرچم به اجراء در آوردند. بر تجاوز نظامی به کشور عمان و سرکوب جنبش ظفار در دهه
1350 مهر همین پرچم خورد. کشتار و سرکوبگری جمهوری اسلامی در کردستان و ترکمن صحرا
و خوزستان و بلوچستان نیز همین سه رنگ را بر خود داشت. هزاران هزار جوان با سوگند خوردن
زیر همین پرچم در جبهه های جنگ ایران و عراق به کام مرگ فرستاده شدند…. و تا همین امروز،
نقش این پرچم همین بوده و هست.
آنها که هنوز اصرار دارند پرچم سه رنگ را، البته
با چیدن کلمه الله از روی آن، با شیر و خورشید یا بدون آن، هوا کنند در واقع این تاریخ
خونبار را می پوشانند. هیچ ابتکاری برای تغییر این نقشها و «از آن خود کردن» این پرچم
نمیتواند تاریخ و مفهوم این نماد را عوض کند. پرچم سه رنگی که میبینیم به معنی مرزهایی
تحمیلی است که به زور تفنگ و در انطباق با منافع قدرتهای سلطه گر ترسیم شده است؛ با
همه تبعیض ها و بیعدالتیهایی که در بر دارد.
شاید یکی از بزرگترین شانس های خیزش کنونی این باشد
که از کردستان شروع شده است. منطقه ای که مردمش همواره در حصار این مرزهای مصنوعی سرکوب
شدهاند ولی همواره مبارزه کردهاند و زخم تیغ
این نشانههای عظمت طلبی و برتری جویی به اصطلاح ملی را بر تن و روحشان دارند.
شعارهای این خیزش، شعارهایی است که از دل یک ملت مبارز تحت ستم بر آمده و رنگ ظلم و
اسارت ندارد. شاید همین کیفیت است که این چنین
نیروی جوان و زنانه را در همه جا رها کرده و مرزهای دیرینه و تفرقه افکنانه میان مردم
را تکان داده است.
پس امروز که به حمایت از خیزش با شکوه زنانه و شجاعت جوانانه به خیابان می آئیم، پرچم سه رنگ را به دنیای مردگان و از گور برآمدگان می سپاریم و به جای آن، پرچم خواستههای برحق توده های مردم را برافراشته می کنیم. تعیین پرچم جدیدی که نماد انقلاب و رهایی مردم در این گوشه دنیا باشد را واگذار کنیم به آینده. به سرنگونی این نظام شریر. به زمانی که مردم رنگ پرچمشان را با نگاه به دنیایی متفاوت انتخاب میکنند و ریشه و تبارشان را نه با کاویدن عبث دوران های گذشته، بلکه به شکل افقی در گستره دنیا، در میان داغ لعنت خوردگان و استثمارشدگان و هم سرنوشتان طبقاتی خود جستوجو می کنند.
No comments:
Post a Comment