وقتی تصاویر و قطعات
را کنار هم میگذاریم، درک بهتری از خصلت واپسگرایانۀ «مرد میهن آبادی» در #قیام_ژینا
دست پیدا میکنیم. این شعار ارتجاعی برای اولین بار در توئیتر پدیدار شد و سپس در
ترانۀ «برای ...» از سوی شروین حاجی پور بازخوانی شد. پس از آن نوبت به مدارس و
دانشگاه ها رسید. بالاخص دانشجویان این شعار را برای شکستن تکفیک جنسیتی در فضای
دانشگاه، نظیر سلفهای غذاخوری، بکار گرفتند: دانشجویان پسر شعار میدهند "زن،
زندگی، آزادی" و دختران در پاسخ میگویند
"مرد میهن آبادی"؛ نوعی رفت و برگشت دوطرفه که قصد دارد
فضای جنسیتزده و "اسلامی" جمهوری اسلامی را برهم زند. بیشتر از اینکه
تأکید واقعاً روی مردانگی و میهن و ... باشد، هدف از این شکل مشخص از شعاردادن
ایجاد نوعی همبستگی و اتحاد فراجنسیتی ست، که با ریتم و زمانمندی شعار مترقی زن
زندگی آزادی همخوان است. گرچه برخی از کسانی که این شعار را بازگو میکنند واقعاً
بر این تصور اند که دست گذاشتن بر زن زندگی آزادی به عنوان یک شعار فمینیستی به
معنای نادیده گرفتن مردان است! یا حتی بدتر از این، برخی تصور می کنند فمینیسم – به عنوان یک سنت
فکری و سیاسی که برای تحقق حقوق زنان و تغییر مناسبات اجتماعی مردسالاری تلاش میکند
– به معنای "ضدیت با مردان" است، تو گویی مردان واجد یک ذات ازپیش
تعیینشدۀ فراتاریخی اند که آنها را درتقابل با زنان قرار میدهد. بله، درست است،
مناسبات جنسیتی به عنوان یک شکل از ستم میان فردی (inter-personal) ازسوی
مردان به زنان اعمال میشود اما مرد/پدرسالاری بخشی از ساختار عینی و اجتماعی
جامعۀ مدرن سرمایهداری ست که ازسوی مناسباست سرمایه به شکل نظاممندی تولید و
بازتولید میشوند. "زنانهشدن" جنبش پیشرو ازطریق زن-زندگی-آزادی نه به معنای
ضدیت با مردان یا نادیدهگرفتن آنها بلکه به معنای ضدیت با این ستم جنسیتی ساختاری
ست. زنانهشدن جنبش همچنین نه صرفاً
موضوعی برای زنان که همچنین برای خود مردان و رهایی از ذهنیت و پراتیک جنسیتزده
نیز نجاتبخش است.
نباید فراموش کینم که این شعار تاکنون به شکل مشخص توسط جریان راست و ناسیونالیست،
از جمله و نه صرفاً سلطنتطلبان، به شکلی هدفمند ترویج داده شده است، بهنحوی که
شعار مترقی و فمینیستی «ژن ژیان ئازادی» را خنثی کنند، یا دست کم همه جا آن را در
کنارش بنشانند، و چه بسا مرد میهن آبادی را به عنوان مصداقی مردگرایانه،
ناسیونالیستی و نولیبرال از سیاست ورزی به کل جایگزین شعار محور وحدتبخش قیام
ژینا یعنی زن زندگی آزادی کنند. تأکید بر این شعار باعث شده دو جریان راستگرا و
ارتجاعی «طرفداران هسته سخت جمهوری اسلامی»
و «مریدان سلطنت و پادشاهی مبتنی بر ژن برتر» در نقطه ای مشترک به هم برسند؛
همانطور که فیلمها و عکسهای بالا نشان میدهد، بسیجی و ارزشیها در توئیتر این
شعار را با افتخار زیر تصاویر "قاسم سلیمانی" میگذارند، جمهوری اسلامی خود در بیلبوردهای شهری آن
را در ابعادی بزرگ منتشر میکند، و اگر کسی آن را بر دیوار شعارنویسی کرده ظاهراً
آن را پاک نمیکند (در حالیکه دیوارنویسی های مترقی دیگر فوری پاک می شوند). همین
چندی پیش بود که سخنگوی دولت رئیسی، بهادری جمهرمی، در دانشگاه خواجهنصیر به
صراحت از این شعار دفاع کرد و همراه با خود دانشجویان آن را تکرار کرد (نگاه کنید
به فیلم بالا).
از سوی دیگر طالبان
سلطنت با به سینهزدن این شعار در مراسمهای خرافهپرستانهشان و در تجمعات خارج از کشور (ویدیوی بالا) با
همراهی رسانه های جریان اصلی مثل ایران انترنشنال، سعی دارند تا مسیر اعتراضات را
طوری هدایت کنند که در نهایت آلترناتیو جمهوری اسلامی تفاوت ماهوی چندانی با خود
جمهوری اسلامی نداشته باشد: یعنی هم اهمیت ستم جنسیتی به حاشیه برود و هم موضوع
ستم ملی و حق تعیین سرنوشت به حاشیه رود تا ناسیونالیسم ایرانی، که از دوران شکلگیری
دولت-ملت در دوران پهلوی کلید خورده، در فردای پس از جمهوری اسلامی نیز بتواند با
دیگری سازی و استثمار به حیات خود ادامه دهد.
اگر پیشتر این
دیکتاتوری شاه بود که موجب شد چیزی به اسم جمهوری اسلامی شکل بگیرد، امروز ارتجاع
جمهوری اسلامی است که توانسته در تداوم خود گروههای اپوزیسیونی تولید کند که در
محتوا بسیار به خود او شباهت دارند. تجربه انقلاب ۵۷ اما به ما آموخته که همین امروز باید در
برابر این قبیل تلاش های واپسگرایانه ایستاد وگرنه ایدههای ارتجاعی (اغلب ضدزن) به
راحتی میتوانند از خلال رسانه به درون جامعه نفوذ کنند و شعارها و خواست های رهایی بخش را به حاشیه
ببرند. در چنین شرایطی میتوان شعارهایی چون «این انقلاب زنانه است، اصل نظام
نشانه است» را ترویج کرد و مابه ازاهای خوبی که از خلال سرودها و دیوارنویسی ها و
اعتراضات خیابانی برای تکمیل شعار زن زندگی آزادی داده شده است را تقویت کرد:
زن زندگی آزادی
نان کار آگاهی
نان مسکن آزادی
شادی رفاه رهایی
اداره شورایی
No comments:
Post a Comment