ما علیه مشکلاتی به پا خاستیم که سرتاپای سیستم را در برگرفته است. بحران به جایی رسیده که ما متوجه شدیم سیستم دیگر توانایی حل آن را ندارد.
– یک معترض شیلیایی[1]
بحران و خشونت
مردمی که از اعماق جهنم اجتماعی ایران برخاسته و در آبان به خیابان آمدند
عمیقا از جمهوری اسلامی بیگانه شده بودند. معترضین آبان نیز
همچون فرودستانی که در سال های 2018 و 2019 موجی از مبارزه در
سطح دنیا به راه انداختند، "آیندۀ خود را در گرو پایان بخشیدن به نظامی می بینند که خود را با فقر،
استثمار و محروم ساختن جامعه از امکانات پایه ای زندگی بازتولید می کند[3]. بدیهی
ست ست بحرانی که جمهوری اسلامی ایران با آن روبروست، صرفا ناشی از "بحران مشروعیت" نیست. تحریم های آمریکا
نیز به تنهایی علت غایی بحران نیست (به یاد آوریم که خیزش دی ماه 96 قبل از بیرون آمدن ترامپ از توافق هسته ای و اعمال تحریم ها بود). مهم تر از اینها،
جمهوری اسلامی با بحران "حکمرانی"[4]
دست و پنجه نرم می کند. این بحرانی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ایدئولوژیک
است که با بحران گرمایش زمین و اکنون همەگیری کووید19 بیش از پیش تعمیق
یافته است.
تنها روش جمهوری اسلامی برای ساکت کردن مردم، که از حقوق بنیادی و
دمکراتیک خود و پایه های بازتولید اجتماعی (خانه، بهداشت،
آموزش، کار، هوای قابل تنفس، آب آشامیدنی...) محروم شده اند،
اعمال خشونت است. سرکوب وحشیانه اعتراضات آبان هم عمق بحران را نشان داد و هم درجه
رادیکالیزه شدن جوانانی که موجودیت اجتماعی شان
بیش از پیش غیر قابل تحمل شده است. در برخی از شهرها ،
به خصوص در شهرهایی که اهالی شان را ملل تحت ستم
مانند عرب ها و کردها تشکیل می دهند، نیروهای حکومت تانک به خیابان آوردند
یا از مسلسل های سنگین (مثل دوشکا)[5]
استفاده کردند.
اگرچه نظام اقتدارگرایی چون جمهوری اسلامی از نظر ساختاری بر
خشونت استوار بوده و هست، با این حال خشونت اعمال شده در جریان خیزش آبان شوک آور
و در سال های اخیر بی سابقه بود. مردم
از زمان تثبیت حکومت پس از پایان جنگ ایران و عراق، یعنی از سال 1367
به بعد، چنین حجمی از خشونت پلیسی
را در خیابان ها به چشم ندیده بودند. با توجه به بی سابقه بودن این خشونت دولتی، موقعیت کنونی
ایران بیش از پیش شبیه فاز آغازین جمهوری اسلامی (1357-1367)
شده است، یعنی زمانی که خشونت
دولتی به شکلی سیستماتیک برای برساختن و تثبیت رژیم بکار گرفته شد. قدرت
"انقلابیون" اسلامگرا
تثبیت نمی شد مگر با اعلان جنگ اتنیکی - ناسیونالیستی توسط خمینی علیه «اقلیت های» ملی چون کرد، عرب و ترکمن؛ بدون جنگ پدرسالارانه علیه زنان و
بدنشان (که بارزترین نمونه آن، اعمال حجاب اجباری بود)؛ و
البته بدون قتل عام هزاران مخالف سیاسی در زندان ها در دهۀ تاریک شصت. "بازگشت" کنونی
به آن دوران، بیش از هر چیز خود را در عکس ها و فیلم های شلیک مستقیم پلیس به سر و
سینه معترضان نشان می دهد و نیز در اعدام مردم عادی در ماه های بعد از خیزش. این
ها همگی در بستر کاهش چشمگیر پایگاه حمایتی جمهوری اسلامی به نسبت دوره اول حیاتش
رخ می دهد.
انقلاب در تلویزیون به نمایش درنخواهد آمد
با توجه به بحران فعلی، خیزش های توده ای فرودستان با کوچک ترین جرقه ای
از نو فعال می شود و به نظر می رسد که هر خیزش از خیزش قبلی رادیکال تر عمل می کند. قیام آبان 98 بسیار گسترده تر و
مبارزەجویانەتر از دی 96 بود که در آن، دانشجویان چپ در تهران برای اولین بار همصدا کل نظام را
نفی کردند: «اصلاح طلب،
اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا!» از همه مهمتر، جمهوری اسلامی ایران با
مبارزات روزافزون جنبش های کارگری، معلمان، دانشجویان، بازنشستگان، زنان، ملل تحت
ستم، و "اقلیت" های مذهبی روبرو است. این دو "سطح" از مبارزه، قیام
توده ای خودجوش و اشکال سازمان یافته تر مقاومت، با هم ارتباط متقابل دارند. اولی، دومی را
رادیکالیزه و سیاسی تر از قبل کرده است. به عنوان مثال، مطالبات برخی از بخش های
طبقه کارگر از بهبود شرایط کار، افزایش دستمزد و مبارزه علیه خصوصی سازی فراتر
رفته و به خواست اداره شورایی کارخانه ها و آلترناتیو های رادیکال تر تمایل یافته
است.
متاسفانه در اخبار رسانه های جریان اصلی بین المللی عمق بحران و فاعلیت
سیاسی ستمدیدگان در ایران به ندرت منعکس می شود و بعضاً تصویر مخدوشی از آن بدست
داده می شود. تا آنجا که به
کنشگری سیاسی مربوط است، فقط فعالین حقوق بشری توانسته اند به عنوان سوژه های
سیاسی به رسانه ها راه پیدا کنند. تا جایی که پای اقتصاد درمیان است، رسانه های
جریان اصلی منشأ بحران را طوری بازنمایی می کنند که گویی فقر و فلاکت فعلی صرفاً
از تحریم های آمریکا آب می خورد. در واقعیت امر اما ،ساختار نئولیبرالیسم از یک سو
به فساد سیستماتیک الیگارشی «رانت خوار» منوط است و از سوی
دیگر به ادغام اقتصاد ایران در سرمایه داری جهانی. این به هیچ رو بدین
معنا نیست که تحریم های اقتصادی هیچ تاثیری و اهمیتی ندارند. برعکس، مردم
تاثیرات به غایت ویرانگر و منفی آن را با گوشت و پوست خود تجربه کرده اند. این تحریم ها نه
تنها مردم را از دسترسی به امکانات پایه ای پزشکی و دارو برای بیماری
های مزمن محروم کرده است، بلکه به کاهش شدید ارزش پول کشور در بازار جهانی نیز کمک
کرده است. تحریم های اقتصادی
قطعاً بحران را تشدید کرده است،
اما به هیچ وجه نمی توان آن را علت اصلی
بحران دانست. علیرغم این واقعیت،
استراتژی ایدئولوژیک جمهوری اسلامی برای توجیه بحران اقتصادی فعلی این است که همه
مشکلات "داخلی" را "ژئوپولیتیک" و در نتیجه، "بیرونی" جا بزند؛ همۀ
مشکلات داخلی از خارج سرچشمه گرفته و نتیجۀ فعالیت های "دشمنان" امپریالیست است.
شبه آنتی امپریالیسم
علیرغم
تهدیدهای واقعی و رفتار ارتجاعی قدرت های امپریالیستی جهانی، آنچه باید به درستی
از طرف چپ انترناسیونالیست مورد ارزیابی قرار گیرد ادعای "ضد امپریالیست" بودن دولت جمهوری اسلامی ایران است.
از زمان انقلاب 1357،
طبقه حاکم در ایران بواسطه ی یک گفتار فریبکارانه "ضد امپریالیستی" مشروعیت یافته اند که از طریق آن مداخلات ژئوپلیتیکی سپاه پاسداران در
منطقه به عنوان عاملی بازدارنده در برابر امپریالیسم ایالات متحده و متحدانش (بویژه
اسرائیل و عربستان سعودی) توجیه می شود. این گفتار پس از جنایات امپریالیستی آمریکا در عراق و
افغانستان و در نتیجه تشدید رقابت های ژئوپلیتیک در منطقه ابعاد جدیدتری یافته و
تقویت شده است. همین پروپاگاندای دیرینه ست که برخی از جناح های چپ جهانی را
فریب داده و اساساً آنها را به هواداران جمهوری اسلامی بدل کرده
است[6]. "شبه آنتی امپریالیست" های
طیف چپ دو رویکرد کلی دارند: یا چشم خود را بر سرکوب سیاسی و سلب مالکیت از مردم داخل
ایران می بندند، یا اینکه مشکلات "داخلی" را به رسمیت می شناسند ولی ادعا می کنند که "محور
مقاومت" نسبت به آنتاگونیسم های داخلی اولویت دارد؛ تو گویی جمهوری
اسلامی ایران به راستی آنتی امپریالیست است.
شبه آنتی امپریالیست ها مسئله را به شکل دوگانەای کاذب صورت بندی می کنند: یا باید اردوگاه ایران، اسد، چین، حزب الله و روسیه را انتخاب کنیم و یا در جبهه امپراطوری آمریکا و متحدانش بایستیم. آنها در مقابل مداخلات جمهوری اسلامی ایران در عراق، لبنان، فلسطین، سوریه و یمن، سکوت اختیار می کنند. خواه این مداخلات، مستقیم باشد خواه غیر مستقیم از طریق کمک های نظامی، اقتصادی و ایدئولوژیک-سیاسی به نیروهای مرتجعی مانند حشد شعبی، حزب الله، حماس، اسد و حوثی ها. آنتی امپ ها با امپریالیسم آمریکا مخالفت می کنند و در همان حال رویکردی غیرانتقادی و جانبدارانه نسبت به مداخلات منطقه ای جمهوری اسلامی ایران دارند. اما مجبور نیستیم که یکی از این دو هیولا را "انتخاب" کنیم. بلکه باید "راه سومی" پیدا کنیم که از این دوگانۀ کاذب فراتر رود. انقلاب اکتبر در عراق[7] و مبارزات جاری در ایران که هم جمهوری اسلامی و مزدوران آن و هم ایالات متحده را نفی می کند، زمینه را برای راهی ورای این دوگانه فراهم می سازد. اگر چپ به انترناسیونالیسم باور دارد، باید نقاب ضد امپریالیست را از چهرۀ جمهوری اسلامی بردارد. تحقق چنین امری منوط است به دفاع از مبارزات برحق مردم در داخل ایران و کل منطقه، و مقابلۀ همزمان با امپراتوری جهانی ایالات متحده، چین و روسیه و رسواساختن وحشی گری های جمهوری اسلامی در منطقه.
[1] بیانیه نوشته شده توسط دیاسپورای
ایرانی با امضای بیش از 170 مبارز چپ و دانشگاهیان را
ببینید
https://roarmag.org/2019/11/25/leftists-worldwide-stand-by-the-protesters-in-iran/
[2] تعداد واقعی قربانیان مشخص نیست. عفو
عمومی 304 نفر اما رویترز 1500 نفر را
اعلام کرده است. به
پیوندهای زیر مراجعه کنید:
https://www.reuters.com/article/us-iran-protests-specialreport-idUSKBN1YR0QR
[3] به درباره ما در همین وبلاگ مراجعه
نمایید:
https://collective98.blogspot.com/p/page.html
[4] به مصاحبه دو ایرانی بطور ناشناس با یک رفیق ناشناس آمریکایی
مراجعه نمایید:
[5] این اتفاق در ماهشهر، شهری با اکثریت عرب در استان
خوزستان در جنوب ایران که دارای یک سایت
استراتژیک مهم اقتصادی است، رخ داد و ویدئوهای آن در شبکه های اجتماعی
منتشر شد. معترضین راه اصلی این سایت را مسدود کردند. مثالی دیگر مربوط
به جوانرود یکی از شهرهای کرد در استان کرمانشاه است که در آنجا نظامیان بطور
مستقیم و مداوم به مردم تیراندازی می کردند.
[6] دراینجا می توانید به مقاله تاسف باری که از سوی
چپ های به اصطلاح رادیکال فرانسوی منتشر
شده مراجعه کنید که در آن از قاسم سلیمانی
به عنوان قهرمانی یاد شد که در برابر داعش و نیروهای امپریالیسم در منطقه جنگید:
https://acta.zone/mort-de-soleimani-et-realites-de-laxe-de-la-resistance/
[7] برای انقلاب اکتبر در عراق، نگاه کنید
به:
https://roarmag.org/essays/one-year-on-iraqs-revolutionary-spirit-is-still-alive/
No comments:
Post a Comment