بدنبال افزایش اختلاف بین حکومت حریم کردستان و حکومت فدارال عراق و قطع بودجه مربوط به دستمزد کارمندان دولتی از سوی بغداد، به مدت چهار ماه است که کارمندان باشور کردستان حقوقی دریافت نکرده اند. این مسئله بخصوص در زمانی کە همه دنیا با پاندمی کرونا درگیر می باشد، بحران و فشار اقتصادی بسیار زیادی بر مردم و به ویژه بر قشر کم درآمد جامعە وارد کرده است.
از این رو مردم استانهای سلیمانیە و حلبجە
بیش از ده روزا ست که تظاهرات گسترده ای را سازمان داده اند. این دو استان کە
بطور تاریخی تحت حاکمیت حزب اتحادیە میهنی می باشند، بە منطقە سبز معروف هستند. در مقابل استان های
اربیل و دهوک کە بە طور غیر رسمی به آنها منطقە زرد هم گفتە میشود، هموارە تحت
حاکمیت حزب دموکرات کردستان بودە و اغلب در اثر شدت بالای سرکوب، بسیار کمتر شاهد تظاهراتی این چنینی درمناطق
خود بودە است.
این اولین باری نیست کە مردم باشور در
مقابل حاکمانی کە بطور مداوم آنان را درگیر بحران نان کردە اند، بە پا می خیزند. بعد از تثبیت قدرت
در کردستان و بخصوص بعد از بهار عربی، مردم این بخش از کردستان هموارە در مقابل فساد
و ناعدالتی های اجتماعی حاکمانشان ایستادە اند. آنان شورش ١٧ شوبات را در سال ٢٠١١ خلق
کردند و بعدها در سالهای ٢٠١٥ و در ٢٠١٩ و اینبار در ٢٠٢٠ دوبارە بە خیابانها
برگشتند. البته حکومت هم بە کمک تجهیزات غربی، روز بە روز در سرکوب های خشونت
آمیزش متبحرتر شدە است، بطوریکە در تظاهرات اخیر تاکنون ١٠ نفر کشتە و بیشتر از ٦٠
نفر زخمی و تعداد زیادی هم دستگیر شدە اند.
بحران سیاسی و اقتصادی در باشور کردستان
مانند سایر مناطق دیگر خاورمیانە، به یک
بیماری مزمن تبدیل شده است. اگرچە بخشی از این بحران در کردستان بە اختلافات
دائمی بین اربیل و بغداد برمیگردد و این اختلافات بخصوص ناشی از زیادەخواهی های
بغداد و زیرپا گذاشتن تعهداتش نسبت بە کردستان است، مثلا خودداری گاه ناگاهش از
پرداخت کامل١٧ درصد سهم کردستان از بودجە ملی در سال، اما ریشەی اصلی بحران ها
بیشتر برمیگردد بە ساختار سیاسی و اقتصادی باشور کە بر اساس فساد و توسط دو
خانوادەی حاکم بر کردستان، یعنی بارزانی و طالبانی بنیان گذاشتە شدە است. هدف غایی این دو
خانوادە قبضە کامل درآمد هنگفت نفتی کردستان است، مسئلە ای کە بە عامل اصلی اختلاف
بین اربیل و بغداد تبدیل شدە و این دو خانوادە را به دامن دو همسایە خود یعنی
ایران و ترکیە انداختە است. همسایەهایی کە از سالها پیش با پیش بردن سیاست های
جاه طلبانە ی خود در باشور هم در پی سرکوب کردهای باکور و ڕۆژهەڵات ساکن باشور
بودە اند و هم بدنبال گرفتن کامل بازار باشور برای فروش کالاهای خود هستند. در این میان ترکیە
بە اندازە ای پیش رفتە کە دور نیست باشور را بە شبە مستعمرە ای درآورد، این کشور
با بستن قراردادی ٥٠سالە با باشور در سال ٢٠١٣ فروش نفت این منطقە را کاملا بە خود
وابستە کردە است. از طرفی دیگر نباید فراموش کنیم کە بعد از جنگ
خلیج فارس و رهایی باشور کردستان از چنگ صدام، عملا این بخش از کردستان بە یکی از
مناطق تحت نفوذ آمریکا جهت پیشبرد سیاست های امپریالیستی اش تبدیل شد.
وضعیت بیان شدە از طرفی و همینطور خیزش
های پی در پی مردم در این چند سال اخیراز طرفی دیگر، درس های قابل تاملی برای
کردها و حتی سایر ملل تحت ستم منطقە در خود دارد. از طرفی هم شناخت نکات مشترک زیادی که بین
این خیزش ها با خیزشهای سایر کشورها در منطقه وجود دارد ما را در فهم عوامل این
رویدادها و البته ایجاد همبستگی منطقه ای کمک میکند.
رویگردانی مردم از کلیت سیستم و رادیکال
شدن روزافزون معترضان ویژگی برجسته خیزش اخیر بود. اگر در ١٧شوبات بالاخرە اپوزیسیون داخل یک
حزب، یعنی گۆڕان در درون اتحادیە میهنی توانست رهبری تظاهرات را بر عهدە بگیرد - همانطور کە سبزهای
اصلاح طلب توانستن کنترل جنبش ٨٨ در ایران را بدست بگیرند-
در اعتراض های اخیر دیگر اعتمادی بە هیچ
تشکل داخل سیستمی نبود. بە آتش کشیدن دفاتر تمامی احزاب در باشور عملی
کردن همان شعار " کلهم یعنی کلهم" در لبنان و "
اصلاح طلب، اصولگرا، دیگە تمومە ماجرا" در ایران بود. همچنین خیزش اخیر باشور مثل آنچە در ایران
٩٦ و ٩٨ و عراق ٢٠١٩ روی داد، خیزش طبقە پایین و برای نان و بیعدالتی اجتماعی بود،
در حالیکه طبقە متوسط و روشنفکرانش، خودشان را در پستوی خانەها پنهان کردە بودند. همە این اشترکات
فرصتی مناسب برای فراهم کردن پلی میان ستمدیدگان منطقە است.
در این میان شاید ایدەهای ڕۆژئاوا و همینطور خیزش ٢٠١٩ عراق بتوانند الگوی مناسبی برای این خیزش ها باشند. در بغداد معترضان توانستند برای چندین هفتە خیابان ها را اشغال نمودە، چادر بزنند و فضای خود را تولید کنند، این فرصتی داد تا دیسکورس مقاومت خودشان را شکل بدهند و همین می تواند پیوندی باشد بین این خیزش با خیزش های آتی، تا اینبار با سازماندهی بهتر و قویتر ظاهر شوند. امری کە در جاهای دیگر تا کنون اتفاق نیفتاده است.
اما چە درسی می توانست برای خود کردها
داشتە باشد؟ هدفی کە در ابتدا بارزانی و بعدها اتحادیە میهنی برایش دست بە شورش
زدند، رهایی کردستان از قدرت مرکزی بغداد بود، امری کە در آن اگرچه موفق شدند، اما
این دو گروە هرگز نتوانستن از ناسیونالیسم
فراتر رفته و ایدە رهایی را در دوران شورش آنچنان بپرورانند که در فردای روز
پیروزی، مکانیسم های ساخت جامعه ای برابریخواه و آزاد تا حدودی مشخص و عملی گردد. چرا که ایده ی رهایی
(یا همان سەربەخۆیی
در کردی) به خودی خود و به تنهایی نمی تواند سیستمی سیاسی و اقتصادی بنیان نهد. از این رو در نهایت
این سرمایه داری بود که ( تا حدودی با رنگی از اسلام سیاسی ) غالب شد و
سیستم موجود در باشور امروز را شکل داد. ایدە ای که نه تنها
توان جوابگوی مشکل اصلی جامعە کە همانا بی
عدالتی اجتماعی است، را ندارد بلکه خود عامل اصلی آن می باشد. ناتوانی کە حتی عدە
ای از مردم را بە ارتجاع کشاندە تا آرزوی بازگشت بە دورە صدام را داشته باشند.
No comments:
Post a Comment