چه کسانی به کاپیتول هال (عمارت کنگره و سنای آمریکا)
حمله کردند؟ مهاجمان از سرکردگان و فعالان چندین گروه فاشیست، نئونازیست، راست گرای
مسیحی، زن ستیز، نژادپرست، ضد همجنس گرایان، و ضد سقط جنین بودند که با هزاران اوباش
متعصب و خشک مغز راهی واشنگتن شدند. این ها مشتی نمونه خروار از آن هفتاد و سه میلیون
نفری اند که به نفع ترامپ رای دادند اما لزوماً مطیع و فرمانبر شخص ترامپ هم نیستند؛
بلکه نیروی ضربت و گوشت دم توپ جناح فاشیست طبقه حاکمه آمریکا محسوب می شوند. این ها
بخشی از یک جنبش فاشیستی و واپسگرایند که با هدف حفظ و تقویت جایگاه متزلزل شده و بحران
زده امپریالیسم آمریکا در میدان رقابت و نبرد بر سر هژمونی جهانی پر و بال گرفته است.
بازتاب این هدف را در دو شعار مرکزی این جماعت می بینیم که به هم ربط مستقیم دارد:
به آمریکا دوباره عظمت ببخشیم! آمریکا را دوباره از آن سفیدها کنیم!
مهاجمان به دنبال چه بودند؟ هدف شان کودتای مسلحانه و ساقط کردن نهادهای سنتی حاکمیت
سرمایه داری امپریالیستی آمریکا نبود، گرچه
دربارۀ "انقلاب" و «انقلاب علیه سیستم فاسد و متقلب» لفاظی می کردند
. قرار نبود دونالد ترامپ را برای چهار سال دیگر در مقام ریاست جمهوری آمریکا ابقاء
کنند، به رغم اینکه شعار «چهار سال دیگر!» سر می دادند. این حرکت نوعی تبلیغ مسلحانه
بود. نوعی ابتکار عمل و بدعت گذاری برای پیشروی در «مسیری شگفت انگیز» که به قول ترامپ
«تازه آغاز شده است.» این ها نماد و نقطه حرکت جدیدی را برای روزها و ماه ها و سال
های پیش رو ساختند؛ چرا که می دانند تحولات بی سابقه و مهمی در سطح جهان و در خود آمریکا
در شرف وقوع است: رقابت ها و جنگ های بیشتر؛ اعتراضات و مقاومت ها و شورش های گسترده
تر؛ و ضعف و شکاف و بی ثباتی بیشتر برای کل سیستم و طبقه حاکم. چیزی که دامن همه را
می گیرد و جمهوریخواه و دمکرات نمی شناسد.
اعتماد به نفس مهاجمان از کجا سرچشمه می گرفت؟ پشتوانه
فاشیست های مسلحی که مصمم و آسوده از دیوار بالا می رفتند، رجز می خواندند و سلفی می
گرفتند، صرفا جهل و تعصب نبود. آن ها خیال شان بابت میزان و نحوه مداخله یا مقاومت
نیروهای انتظامی و امنیتی کاپیتول هال راحت بود. نیروهای سرکوبگر رسمی را همخون خود
می دیدند. بارها خودشان برای کشتن جرج فلویدها و به بند کشیدن مهاجران و تعقیب و پیگرد
کمونیست ها و انقلابیون و نیروهای مردمی و
ضد سیستم توسط پلیس هورا کشیده بودند. در صفوف خودشان شمار زیادی از افراد بازنشسته
پلیس و ارتشیان سابق جای داشتند. به علاوه، از آشتی جویی مقامات حزب دمکرات و شخص جو
بایدن هم با خبر بودند که بارها به بخش ها و جناح های مختلف طبقه سرمایه دار از جمله
همین فاشیست ها پیغام داده است: «رئیس جمهور همه خواهد بود».
تاریخ غیر قابل تکرار است و بازیگران جدید صحنه
تاریخ نیز نقش خود را مثل قبلی ها بازی نمی کنند. اما کماکان رخدادهای گذشته می تواند
نگاه ما به اکنون را روشن تر و دریچه دید ما را بازتر کند. 28 اکتبر 1922 نیروهای شبه
نظامی فاشوی ایتالیایی به رهبری بنیتو موسولینی از سراسر کشور راهی شهر رم شدند. هدف
از این حرکت که «مارش به سوی رم» نام گرفت یک نمایش قدرت با هدف تاثیرگذاری بر صحنه
سیاسی بود. می خواستند قطب بندی مساعدی به حال فاشیست ها در بین طبقه حاکمه و دم و
دستگاه دولت ایجاد کنند. موسولینی آمده بود تا با مارش معروفش به همه ضربه خوردگان
از بحران و بی ثباتی اعلام کند «جنبش فاشیستی صدای شماست.» سه سال بعد یعنی در
1925 فاشیستها حکومت خود را مستقر کردند. و
یک رخداد دیگر: هشتم نوامبر 1923 حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان به رهبری آدولف
هیتلر کوشید با یک کودتای نظامی قدرت را بدست بگیرد. این اقدام اگرچه از حمایت چند
فرمانده و افسر ارتش بهره مند بود اما سرانجام در نتیجه عدم هماهنگی کودتاچیان به بن
بست رسید و شکست خورد. هیتلر به 5 سال حبس محکوم شد که فقط 13 ماه را در زندان گذراند.
اما همین اقدام شکست خورده به یک واقعه نمادین و اسطوره ای جنبش نازیستی تبدیل شد.
از این کودتا به بعد، در استراتژی حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان چرخشی صورت گرفت. هیتلر
درس های شکست را آموخت و تمرکز فعالیتش را بر تشکیلات سازی و تقویت موقعیت حزب نازی
در ارتش و بخش ها و محافل محافظه کار گذاشت. نازیسم دور خیز کرد تا این بار قدرتمندتر
و نقشه مندتر پیشروی کند. فاشیست های امروز هم بدون شک درس های خود را می آموزند. پرسش
این است که نیروهای ضد سرمایه داری و رادیکال و آنتی فاشیست از این رویدادها و تحولات
چه خواهند آموخت.
No comments:
Post a Comment