کتاب تحسین برانگیز و کم نمونه «جنسیت و ملیتانتیسم در کردستان ایران»، نوشته فاطمه کریمی، به تازگی در انتشارات لاغماتان به زبان فرانسه منتشر شده است. این کتاب که برگرفته از تز دکترای نویسنده است، به بررسی روابط جنسیت در سازمان کومله در فاصله بین سال های ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۱ می پردازد. اهمیت این کتاب علاوه بر محتوای ارزشمند آن، به جایگاهی که در حوزه مطالعات سیاسی و مطالعات جنسیت در ایران اشغال کرده نیز برمیگردد، زیرا او رویه ای بر خلاف جریان رایج را در پیش گرفته و برگی از تاریخ مفقوده ایران روزهای انقلاب را روشن میکند که به شکلی سیستماتیک یا نادیده گرفته شده یا حتی تحریف و حذف شده است. نباید فراموش کرد که این تحقیق در یک میدان دشوار و تنگ متحقق شده و موانع زیادی را پشت سر گذاشته است؛ از یک طرف سیاست های مرکزگرا، امنیتی و حذفگرای دولتی موانعی جدی برای تحقیقات عمیق سیاسی آنجا که موضوع مربوط به مناطق حاشیه ای کشور (از جمله کردستان) و خصوصا زنان این مناطق هست را عملا غیرممکن ساخته است. از سوی دیگر ناسیونالیسم غالب بر میدان دانشگاهی-سیاسی و جامعه مدنی کشور هر شکلی از تلاش تحقیقی برای بازخوانی تاریخی وقایع اوایل انقلاب در مناطقی که به جنگ جمهوری اسلامی رفتند را با برچسب های امنیتی چون تجزیه طلبانه یا سیاست زدگی دفع یا طرد کرده اند. حتی فراتر از اینها، مطالعات حوزه زنان و جنسیت، حتی آن بخش کثیری که توسط محققان ایرانی خارج از کشور انجام شده، آنگاه که به رویدادهای اوایل انقلاب و نقش زنان میپردازند، به ندرت نامی از زنان کومله یا سایر «زنان حاشیه ای» در ایران می آورند و اغلب بر فعالیت زنانی متمرکز بوده اند که به طبقه آنها نزدیک اند یا به مناطق مرکزی کشور تعلق دارند. این همه نشان میدهد که نه تنها «تاریخ سیاسی کشور»، بلکه «تاریخ انقلاب ایران» و دقیقتر از آن حتی «تاریخ زنان انقلاب ایران» اغلب توسط فرادستان، توسط اکثریت ممتاز لیبرال کشور، توسط محققینی با گرایش به مرکز و با انگاره های ناسیونالیستی (حتی چپ ها)، روایت شده و صدای به حاشیه رفتگان و فرودستان و گروه های رادیکال مترقی در آن غایب است. از این جهت پژوهش دقیق فاطمه کریمی گامی مهم در رویارویی با این سد بزرگ و برای فراروی از موانع تا کنون موجود برای انجام تحقیقاتی از این دست است. او با زبانی داستانی در این کتاب به زنانی صدا می بخشد که پیش از آن بسیار کم و اغلب تنها در جمع «خودی ها» شنیده شده اند. خواننده گاهی چنان از خواندن روایت های زندگی این زنان متاثر می شود، از تلاش ها و فداکاری ها و شجاعت هایی که فراتر از زمانه شان از خود نشان داده اند، که به سختی میتواند سوژگی و اهمیت آنها را انکار کند. این کتاب توانسته دریچه ای بزرگ به روی تحقیقات بعدی برای احیای تاریخ سیاسی زنان در دوران پساانقلابی و حتی قبل از آن باز کند.
این کتاب که بیشتر با اتکا بر مصاحبه های کیفی با اعضای سابق و فعلی این سازمان و شاخه های منشعب آن و یا بازخوانی کتاب های خاطرات آنها منتشر شده، دو هدف اصلی را دنبال کرده است: در وهله اول، تجربه سیاسی زنان در این دوره در مراحل مختلف پیش روی خواننده قرار گرفته ٬ تجربه ای که تاکنون کمتر موضوع بررسی بوده است؛ باید در نظر داشت که فعالیت زنان کومله اغلب در تحلیل مشارکت سیاسی زنان در ایران، هم از سوی دانشگاهیان و هم از سوی فعالین، مورد غفلت جدی قرار گرفته و کمتر جایی در چنین مطالعاتی داشته است. در واقع، آنچه که تاکنون در حوزه مشارکت سیاسی زنان در ایران تولید شده، تا حد زیادی به تجربه زنان طبقه متوسط شهرهای بزرگ مناطق مرکزی ایران محدود بوده است. هدف دوم این مطالعه اما، با تکیه بر مطالعات مختلف در حوزه جنسیت و جنبش های سیاسی زنان٬ بررسی روابط نابرابر بین زنان و مردان و چگونگی تولید و بازتولید روابط جنسیتی در صفوف کومله به شکل درونی بوده است. هدف از این مطالعه در واقع بررسی این پرسش بوده که تا چه اندازه کومله به عنوان یک سازمان چپ مدافع حقوق و مشارکت زنان در همه عرصه های سیاسی٬ اقتصادی و اجتماعی، توانسته در تحقق برابری بین حقوق زنان و مردان هم در عرصه نظری و هم در پراکتیک به چنین ادعایی وفادار باشد.
کتاب مذکور به سه فصل تقسیم شده است. در بخش اول ستم مضاعف به زنان کرد، هم به عنوان «زن» و هم به عنوان «اعضای یکی از اقلیت های اتنیکی»، در ایران تحت حاکمیت حکومت پهلوی مورد بررسی قرار گرفته است. در این رابطه٬ سیاست های رژيم پهلوی از جنبه اقتصادی٬ سیاسی و فرهنگی به نسبت زنان کرد و همچنین جایگاه این گروه از زنان در خود جامعه کردستان مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است. نتایج این فصل تا حدی دلایل مشارکت این گروه از زنان را در انقلاب سال ۱۹۷۹، به ویژه زنانی که بعدها به کومله پیوستند را نشان می دهد. فصل دوم و سوم به فردای بعد از انقلاب و مشارکت زنان در صفوف کومله می پردازد. در فصل دوم که بیشتر بر فعالیت سیاسی و اجتماعی کومله در مناطق شهری کردستان متمرکز است، موضوعاتی چون دلایل جذب زنان به کومله٬ موانع خانوادگی٬ اجتماعی و سازمانی پیش روی زنان طرفدار کومله٬ فعالیت های آنان و در نهایت چرایی روی آوردن آنان به فعالیت های مسلحانه در قالب پیشمرگه تحلیل شده است. برای مثال٬ این تحقیق نشان میدهد که مشارکت سیاسی زنان در سازمانی که خود را چپ می داند به مراتب دشوارتر از مردان است به این دلیل اصلی که در جامعه سنتی و محافظه کار آن دوره، چپ بودن به شکل منفی مترادف با «بی خدایی» یا «بی تعهدی نسبت به ارزشهای اخلاقی جامعه از جمله در ارتباط با روابط جنسی» تعبیر می شده است. گسترش چنین تفاسیری راه مشارکت برای زنان را بیش از مردان تنگ کرده و در این زمینه خانواده های سنتی و محافظه کار و یا مذهبی به ویژه آنها را با مانع روبرو می ساخته اند. فصل سوم کتاب با یک گام به جلو، به بررسی مشارکت زنان در مبارزات مسلحانه کومله اختصاص یافته است. در این فصل به موضوعاتی چون چگونگی و مراحل مسلح شدن زنان٬ قواعد انضباطی حاکم بر سازمان٬ نهاد خانواده (ازدواج٬ فرزندآوری و تقسیم کار جنسیتی در بین زوجهای پیشمرگه خصوصا در ارتباط با فرزندان) پرداخته شده و در نهایت علل ناشناخته ماندن این زنان حتی در خود جامعه کردستان ایران مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.
در این کتاب تلاش شده سیاست این دوره تاریخی مشخص از دیدگاه زنان و با تاکید بر تجربیات آنها مورد واکاوی قرار بگیرد و موضوعاتی از جمله محدودیت های پیش روی زنان و نهاد خانواده که کمتر جایی در دنیای سیاست دارد٬ برای خواننده روشن شود. علیرغم تلاش های بی وقفه زنان در تثبیت و تقویت جایگاه خود به عنوان سوژه ای سیاسی و مقابله با چالش های پیش روی خود در عرصه های مختلف، جایگاه متفاوت و اغلب فرودستانه آنها به نسبت مردان در جای جای این مطالعه نشان داده شده است. خانواده٬ حکومت و اجتماع تنها موانع سدراه زنان نیستند. اگرچه دعوت رهبران جوان وقت کومله به مشارکت زنان در عرصه سیاسی آن دوره امری کاملا رادیکال بود، اما خود سازمان هم با راه و کارهای جنسیت زده گهگاه به عنوان سدی بر سر راه زنان ظاهر می شده و اغلب در بین مواضع مترقی و محافظه کارانه خود در حالتی از رفت و برگشت قرار داشته است. هرچند عواملی چون جنگ و یا تجربه محدود سازمان فوق نیز بر افزایش رویکردهای جنسیت زده آن موثر بوده اما این همه داستان نیست، در واقع سازوکارهای داخلی خود سازمان هم در رشد چنین رویه ای بی تاثیر نبوده است.
نتایج این کتاب به خوبی و با جزییاتی
بسیار خواندنی و بعضا تاثیربرانگیز، نظریات فمنیست های حوزه سیاست را تایید می کند
از این منظر که کمتر جنبش سیاسی، ولو مترقی ترین آنها، از انگاره های جنسیتی به
دور است، ایت تحقیق ارزشمند به خوبی نشان می دهد که حتی آوانگاردترین و انقلابی
ترین جنبش های سیاسی و اجتماعی نیر در این دوره قادر بوده اند در عمل دوگانه زن و
مرد و آن چه «مردانه» یا «زنانه» نامیده می شود را بازتولید کنند. این رویکرد مشخصا
در موضوع مبارزات مسلحانه٬ حوزه ای که اساسا در جوامع مردسالار (شرقی و غربی) «مردانه» و یا کاری منحصر به
مردان تعریف می شود، خود را نشان می دهد. در چنین شرایطی است که بسیاری از زنان عضو
کومله از هر فرصتی استفاده می کنند تا جایگاه خود را به عنوان یک مبارز انقلابی که
تنها هدفش مبارزه در راه آرمان های سازمان است٬ تقویت کند.
در این راه نه تنها از خواسته های فردی
خود چشم می پوشد بلکه با مضاعف کردن تلاش هایش سعی می کند خود را قویتر از آنچه
هست نشان دهد. برای مثال٬ راه نفس نفس زدن خود را در حین بالا رفتن از کوه می بندند و
یا کمتر احساس تشنگی و یا گرسنگی خود را بروز می دهد تا مبادا خستگی شان به
ناتوانی همه زنان تعمیم داده شود. همچنین تلاش کرده اند با به خطر انداختن
خود و یا خطر کردن به هر قیمتی تلاش کنند کلیشه های زن «ضعیف» و «ناتوان» را به چالش بکشند.
زیرا که این زنان به خوبی می دانند که در
رویکردی کاملا دوگانه٬ و جنسیت محور٬ ضعف مردان به عوامل محیطی و یا خارجی و ضعف
زنان به عوامل درونی و فیزیکی آنها تفسیر می شود. قوت کتاب در نتیجه گیری آن خود را نشان
میدهد، جایی که محقق توانسته حضور زنان در کومله را با تمام تناقض ها و سویه های
مثبت و منفی آن برآورد و تحلیل کند.
No comments:
Post a Comment